کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متعارض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متعارض
/mote(a)'ārez/
معنی
ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری متفاوت است؛ مخالف.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ناسازگار، مخالف
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متعارض
واژگان مترادف و متضاد
ناسازگار، مخالف
-
متعارض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَعارض] mote(a)'ārez ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری متفاوت است؛ مخالف.
-
متعارض
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) برخلاف یکدیگر.
-
متعارض
لغتنامه دهخدا
متعارض . [ م ُ ت َ رِ ](ع ص ) خبر و جز آن که خلاف یکدیگر آید. (آنندراج ). برخلاف یکدیگر. برعکس و مخالف و متضاد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تقلیدکننده و چیزی را شبیه و مانند چیز دیگر کننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ...
-
متعارض
دیکشنری عربی به فارسی
نامتجانس
-
جستوجو در متن
-
نامتجانس
دیکشنری فارسی به عربی
متعارض
-
balance of terror
موازنۀ وحشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] وضعیتی که در آن دو طرف متعارض میدانند که هریک توان نابودی کامل طرف دیگر را دارد
-
متکافئین
لغتنامه دهخدا
متکافئین . [ م ُ ت َ ف ِ ءَ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ متکافی (در حالت نصبی یا جری ). اصطلاح اصولی است و آن دو حدیث با دو دلیل متعارض است که هیچ یک را بر دیگری به وجهی نتوان ترجیح داد در این صورت هر دو دلیل ساقط شوند و اصل در متکافئین تساقط است ودر مرتبه ٔ...
-
تعلیمی
لغتنامه دهخدا
تعلیمی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب است به تعلیم که جمعی از فرقه ٔ معروف به باطنی و اسماعیلی میباشند. اینان قائل به تعلم از امام معصوم هستند. چون که غیرامام را مصون از خطا نمیدانند. (از انساب سمعانی ).- تعلیمیان ؛ اسماعیلیان : و تعلیمیان گویند که طریق ...
-
تعارض
لغتنامه دهخدا
تعارض . [ ت َ رُ ] (ع مص ) یکدیگر را پیش آمدن . (زوزنی ).خلاف یکدیگر آمدن خبر و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معارضه کردن یکی با دیگری . (از اقرب الموارد) : کفشگر در معرض تعارض درحال سر تفکر به گریبان حیرت فروبرد. (ترجمه ٔ محاسن ا...
-
ترجیح
لغتنامه دهخدا
ترجیح . [ ت َ ] (ع مص ) افزونی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). افزونی نهادن . (مصادر زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (آنندراج ). دادن کسی را راجح و مائل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : از حقوق رعیت بر پادشاه آنست که ... کسانی را که در کار...
-
حاکم
لغتنامه دهخدا
حاکم . [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حکم . داور. قاضی . دیّان . لزام . فتاح . (تفسیر ابوالفتوح رازی ). فیصل . راعی . (منتهی الارب ). لزم . حکم . (اصطلاح فقه ) آنکه اهلیت فتوی و قضاوت بین اشخاص دارد : وی چون حاکم است که در کارها رجوع به او کنند. (تا...
-
لاضرر
لغتنامه دهخدا
لاضرر. [ ض َ رَ ] (ع اِ مرکب ) (از: لا + ضرر) مأخوذ از حدیث «لا ضَرَر و لا ضِرار فی الاسلام »، و آن قاعده ٔ فقهی است و درموارد بسیاری از فقه بدان استناد می شود. مدرک قاعده ٔ لاضرر را روایاتی گفته اند بتواتر از جانب شرع وارد اما این ادعا اگر در موردت...
-
اشتقاق
لغتنامه دهخدا
اشتقاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرفتن کلمه ای از کلمه ای . (غیاث ) (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). ستدن کلامی از کلامی . (تفلیسی ). سخنی از سخنی شکافتن . (زوزنی ). برآوردن سخنی از سخنی . شکافتن سخنی از سخنی . (تاج المصادر). ستدن کلام از کلام . کلمه ای را...