کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متعادل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متعادل
/mote(a)'ādel/
معنی
۱. برابر؛ ترازمند.
۲. ویژگی کسی یا چیزی که حالت طبیعی دارد.
۳. بدون افراطوتفریط.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. همسنگ، هموزن، برابر
۲. ترازمند، تعادلدار
۳. دارای تعادل، دارای اعتدال، میانهرو
برابر فارسی
ترازمند
دیکشنری
centrist, composed, even-tempered, medium, moderate, modest, reasonable, regular, tempered, well-adjusted
-
جستوجوی دقیق
-
متعادل
واژگان مترادف و متضاد
۱. همسنگ، هموزن، برابر ۲. ترازمند، تعادلدار ۳. دارای تعادل، دارای اعتدال، میانهرو
-
متعادل
فرهنگ واژههای سره
ترازمند
-
متعادل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَعادل] mote(a)'ādel ۱. برابر؛ ترازمند.۲. ویژگی کسی یا چیزی که حالت طبیعی دارد.۳. بدون افراطوتفریط.
-
متعادل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - دارای تعادل . 2 - دارای اعتدال .
-
متعادل
لغتنامه دهخدا
متعادل . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) برابر یکدیگر. (ناظم الاطباء). هم وزن . هم سنگ تراز و برابر شده . و رجوع به تعادل شود.
-
واژههای مشابه
-
balanced fertilizer
کود متعادل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کودی که دارای نسبتهای مناسبی از چند عنصر معدنی ضروری برای رشدونمو گیاه است
-
balanced diet
رژیم متعادل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیم حاوی مواد مغذی ضروری با رعایت نسبت مطلوب همۀ گروههای غذایی اصلی
-
وزنه متعادل
دیکشنری فارسی به عربی
تعديل
-
متعادل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تعديل
-
غیر متعادل
دیکشنری فارسی به عربی
ثقيل الجانب
-
غیر متعادل
واژهنامه آزاد
ناترازمند.
-
balanced lethals, balanced lethal system
کشندههای متعادل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] سویههای ژنی ناجورزاگ برای دو یا چند ژن نهفتۀ کشنده و غیرِدِگرهای
-
رقم متعادل کننده
دیکشنری فارسی به عربی
تعديل