کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متضاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متضاد
/mote(a)zād[d]/
معنی
۱. چیزی که با دیگری مخالف باشد؛ ضد یکدیگر.
۲. (اسم مصدر) (ادبی) در بدیع، به کار بردن کلمات ضد یکدیگر در نظم یا نثر، مانندِ این شعر: درد از جهت تو عین داروست / زهر از قبل تو عین تریاک (سعدی۲: ۶۰۵)؛ تضاد؛ مطابقه؛ طباق.
۳. [مقابلِ مترادف] (ادبی) وِیژگی دو کلمۀ مخالف هم، مانندِ سیاه و سفید، سرد و گرم، بلند و کوتاه، شیرین و تلخ، پاک و ناپاک، و بیش و کم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ضد، مخالف
۲. متقابل، نقیض
۳. دارای تضاد ≠ مترادف، موافق
برابر فارسی
پادواژه، در برابر، روبرو
دیکشنری
antithetical, inharmonious, repugnant
-
جستوجوی دقیق
-
antonym
متضاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] واژهای که معنی آن با معنی واژه یا واژههای دیگر تقابل داشته باشد
-
متضاد
واژگان مترادف و متضاد
۱. ضد، مخالف ۲. متقابل، نقیض ۳. دارای تضاد ≠ مترادف، موافق
-
متضاد
فرهنگ واژههای سره
پادواژه، در برابر، روبرو
-
متضاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَضادّ] mote(a)zād[d] ۱. چیزی که با دیگری مخالف باشد؛ ضد یکدیگر.۲. (اسم مصدر) (ادبی) در بدیع، به کار بردن کلمات ضد یکدیگر در نظم یا نثر، مانندِ این شعر: درد از جهت تو عین داروست / زهر از قبل تو عین تریاک (سعدی۲: ۶۰۵)؛ تضاد؛ مطابقه؛ طبا...
-
متضاد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دّ) [ ع . ] (اِفا.) ضد یکدیگر، مخالف هم .
-
متضاد
لغتنامه دهخدا
متضاد. [ م ُ ت َ ضادد] (ع ص ) با هم مخالفت کننده . (آنندراج ) (غیاث ). مخالف یکدیگر. یقال هما متضادان ؛ آن دو مخالف یکدیگرند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : از طبیب پرسیدم گفت زار برآمده است و دو سه علت متضاد دشوار است علاج آن . (ت...
-
متضاد
دیکشنری فارسی به عربی
نقيض
-
واژههای مشابه
-
antithetic variable
متغیر متضاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] هریک از دو متغیر تصادفی که دارای همبستگی منفی باشند
-
متضاد عمیق
واژهنامه آزاد
کم عمق، سطحی.
-
کلمه ء متضاد
دیکشنری فارسی به عربی
نقيض
-
جستوجو در متن
-
antonyms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتصاب ها، متضاد، ضد و نقیض، کلمهء متضاد
-
antonym
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آنتونیم، متضاد، ضد و نقیض، کلمهء متضاد
-
dystectic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متضاد