کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متصدی پایشگاه برق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
electrical control room operator
متصدی پایشگاه برق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] فردی که مسئولیت پایشگاه برق را در یک نوبت کاری بر عهده دارد
-
واژههای مشابه
-
steadicam operator
متصدی پایادوربین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فیلمبرداری که با پایادوربین کار میکند
-
front desk agent
متصدی پیشخان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] یکی از کارمندان پیشگاه که عمدتاً به امور ثبتنام میپردازد، اما مسئولیتهای دیگر او شامل کارهای پیش ثبتنام و هماهنگی وضعیت اتاقها و امور پستی و رسیدگی به پیامها و ارائۀ اطلاعات میشود
-
account executive, AE 2
متصدی حساب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نامی برای فروشندهای که حسابی را در اختیار مشتری قرار میدهد
-
متصدی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. عهدهدار شدن، به عهده گرفتن ۲. گماشتهشدن
-
متصدی مرغان
دیکشنری فارسی به عربی
مربي الطيور
-
متصدی بار
دیکشنری فارسی به عربی
عامل البار
-
بی متصدی
دیکشنری فارسی به عربی
شاغر
-
متصدی دستگاه ضبط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ← متصدی دستگاه ضبط صدا
-
tape recorder operator, sound recordist 2
متصدی دستگاه ضبط صدا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فردی که مسئول دستگاه ضبط صدا در صحنه است متـ . متصدی دستگاه ضبط
-
cargo sheet clerk, ship's clerk
متصدی سیاهۀ بار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کسی که بر عمل بارگیری و تخلیۀ کشتی بر طبق سیاهۀ بار نظارت دارد و مسئول تحویل بار است
-
property assistant, prop assistant
متصدی وسایل صحنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] یکی از افراد گروه تولید که نگهداری و تنظیم موقعیت وسایل صحنۀ فیلم را بر عهده دارد
-
unattended operation
بهرهبرداری بیمتصدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی بهرهبرداری براساس عملکرد خودکار یک سامانه بدون دخالت کاروَر یا متصدی
-
متصدی کفن ودفن
دیکشنری فارسی به عربی
مجهز الجنازات