کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متشخص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متشخص
/mote(a)šaxxes/
معنی
بزرگ و ممتاز؛ دارای تشخص.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برجسته، سرآمد، باشخصیت، متعین، متمایز، محترم، ممتاز ≠ بیسروپا
دیکشنری
creditable
-
جستوجوی دقیق
-
متشخص
واژگان مترادف و متضاد
برجسته، سرآمد، باشخصیت، متعین، متمایز، محترم، ممتاز ≠ بیسروپا
-
متشخص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَشخّص] mote(a)šaxxes بزرگ و ممتاز؛ دارای تشخص.
-
متشخص
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ شَ خِّ) [ ع . ] (اِفا.) ممتاز، دارای تشخص .
-
متشخص
لغتنامه دهخدا
متشخص . [ م ُ ت َ ش َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) جدا و ممتاز. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد معتبر و دارای آبرو و صاحب شأن و خدم و حشم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تشخص شود.
-
متشخص
دیکشنری فارسی به عربی
قطب
-
جستوجو در متن
-
secundine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متشخص
-
سرآمد
واژگان مترادف و متضاد
برتر، برجسته، مبرز، متشخص، ممتاز، برگزیده
-
شخیص
واژگان مترادف و متضاد
ارجمند، بزرگ، سرشناس، متشخص، محترم ≠ پشیز
-
باشخصیت
واژگان مترادف و متضاد
متشخص، بامنش، فرهیخته، ممتاز، برجسته، محترم ≠ بیشخصیت
-
distinguished
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برجسته، ممتاز، متمایز، مشخص، متشخص، فاخر
-
قطب
دیکشنری عربی به فارسی
نجيب زاده , ادم متنفذ , متشخص , قطب
-
متمایز
واژگان مترادف و متضاد
۱. برجسته، متشخص ۲. مشخص، ممتاز ≠ متعارف ۳. متباین، متفاوت
-
متشخصین
لغتنامه دهخدا
متشخصین . [ م ُ ت َ ش َخ ْ خ ِ ] (ع ص ، اِ) مردمان متشخص . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل ذیل معنی دوم شود.
-
متعین
واژگان مترادف و متضاد
۱. توانگر، ثروتمند، دولتمند، غنی، متشخص، متمول ۲. اعیان ۳. متنفذ، بانفوذ ۴. برجسته، ممتاز ۵. ظاهر، آشکار ۶. محقق، ثابت