کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متسمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متسمی
لغتنامه دهخدا
متسمی . [ م ُ ت َ س َم ْ می ] (ع ص ) نامیده شونده . (آنندراج ). خود نامیده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || منسوب . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسمی شود.
-
جستوجو در متن
-
بچه سقا
لغتنامه دهخدا
بچه سقا. [ ب َچ ْ چ َ / چ ِ س َق ْ قا ] (اِخ ) لقب پادشاه غاصب افغانستان که امان اﷲخان پادشاه قانونی آن مملکت را مغلوب و منهزم نمود و او مجبور شد که با زن و اتباع خود به اروپا مهاجرت نماید. بچه سقا پس از غلبه ، بر تخت سلطنت جلوس نمود و خود را به امیر...