کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متسبسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متسبسب
لغتنامه دهخدا
متسبسب . [ م ُ ت َ س َ س ِ ] (ع ص ) آب روان و جاری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آب جاری شده و روان گشته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسبسب شود.
-
واژههای همآوا
-
متصبصب
لغتنامه دهخدا
متصبصب . [ م ُ ت َ ص َ ص ِ ] (ع ص ) شبی که بیشتر آن رفته باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تلف شده و نیست شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پریشان و پراکنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). (از...