کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متساوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
equilateral triangle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مثلث متساوی الاضلاع
-
isomagnetic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایسومغناطیس، دارای نیروی مغناطیسی متساوی
-
isosceles triangle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مثلث متساوی الساقین، مثلی متساویالساقین، سهگوشه دو پهلو برابر
-
coequal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادلانه است، متعادل ومتساوی، متساوی از هر نظر، معدل
-
مساوی
واژگان مترادف و متضاد
بهاندازه، برابر، متساوی، معادل، همتراز و همسان، همسر، هممیزان، هموزن، یکسان ≠ نامساوی
-
هم کران
لغتنامه دهخدا
هم کران . [هََ ک َ ] (ص مرکب ) متساوی الاضلاع . (یادداشت مؤلف ).
-
periodic motion
حرکت دورهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] حرکتی که در فاصلههای زمانی متساوی تکرار میشود متـ . حرکت تناوبی
-
منصف الزاویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منصِّفالزّاویَة] (ریاضی) monassefozzāviye خطی که از رٲس زاویه رسم شود و زاویه را به دو قسمت متساوی تقسیم کند؛ نیمساز.
-
isometric
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایزومتریک، دارای ذرات ریز متساوی، هم اندازه، دارای یک میزان، هممتر
-
enharmonic 2
مترادف 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نغمهها و فواصل و آکوردها و گامهای ناهمنام یا ویژگی آنها که در نظام اعتدال متساوی صدای واحدی دارند
-
trigonal pyramid
هرم سهگوشهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری دارای سه وجه متساویالساقین در هرمی با برشِ عرضی مثلثی متـ . هرم سهگوش
-
هشت ضلعی
لغتنامه دهخدا
هشت ضلعی . [ هََ ض ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) هشت بر. سطحی که هشت ضلع متساوی یا غیرمتساوی دارد. رجوع به هشت بر شود.
-
tetrahexahedron
چهارششوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری مکعبی دارای بیستوچهار وجه متساویالساقین که بهصورت چهارتایی در هر وجه مکعب آرایش یافتهاند
-
کرت
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ) = کرد. کرته . کردو: 1 - قطعه ای از زمین زراعت کرده و سبزی کاشته . 2 - هر یک از بخش های تقریباً متساوی یک مزرعه یا باغچه .
-
لچکی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص نسب .) منسوب به لچک . 1 - سه گوش ، مثلث شکل . 2 - پارچه یا نقشی به صورت متساوی الاضلاع .