کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متسار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متسار
لغتنامه دهخدا
متسار. [ م ُ ت َسارر ] (ع ص ) راز گوینده با کسی . (آنندراج ). با هم دیگر راز گوینده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسار شود.
-
واژههای همآوا
-
متسعر
لغتنامه دهخدا
متسعر.[ م ُ ت َ س َع ْ ع ِ ] (ع ص ) آتش برافروخته شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آتش مشتعل و برافروخته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسعر شود.
-
متصعر
لغتنامه دهخدا
متصعر. [ م ُ ت َ ص َع ْ ع ِ ] (ع ص ) کج کننده ٔ رخسار و روی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کج روی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تصعر شود. || گرد شده و گره مانند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).