کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متر نقشهبرداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ولت متر
لغتنامه دهخدا
ولت متر. [ وُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیک ) اسبابی است که جهت تعیین اختلاف پتانسیل بین دو سر سیمی که از آن جریان الکتریکی میگذرد به کار میرود. ساختمان ولت متر شبیه آمپرمتر است منتهی برای آنکه جریان شدیدی از ولت متر عبور نکند مقاومت زیاد ...
-
اهم متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ohmmètre] (فیزیک) 'ohmmetr دستگاهی که برای اندازه گرفتن مقاومت الکتریکی یک جسم رسانا؛ اهمسنج.
-
کالری متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: calorimètre] (فیزیک) kālo(e)rimetr ابزاری برای اندازهگیری میزان حرارت اجسام؛ گرماسنج.
-
مانو متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: manomètre] (فیزیک) mānometr ابزاری برای اندازهگیری میزان اختلاف فشار یک محیط و فشار جو؛ فشارسنج.
-
دسی متر
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) [ فر . ] (اِمر.) یک دهم متر.
-
سانتی متر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ فر. ] (اِ.) واحد اندازه گیری طول معادل یک صدم متر.
-
میلی متر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ فر. ] (اِ.) یک دهم سانتی متر و یک هزارم متر.
-
تاکسی متر
لغتنامه دهخدا
تاکسی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) آلتی که مسافت طی شده ٔ یک اتومبیل یا مدت زمانی را که اتومبیل مشغول راه پیمائی است ، حساب کند و بطور خودکار کرایه را نشان دهد.
-
دسی متر
لغتنامه دهخدا
دسی متر. [ دِ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) یک دهم متر. عشر متر.
-
سانتی متر
لغتنامه دهخدا
سانتی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) صدیک متر. یک صدم متر. رجوع به واحد طول شود.
-
میلی متر
لغتنامه دهخدا
میلی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) واحد طول در سیستم متری . یک هزارم متر. یک هزارم گز.- میلی متر مربع ؛ یک میلیونیم متر مربع.- میلی متر مکعب ؛ یک میلیاردیم متر مکعب . یک بیلیونیم متر مکعب .
-
بابوتاربیخزن متر
لغتنامه دهخدا
بابوتاربیخزن متر. [ ] (اِخ ) یکی از مصححان برهان قاطع چ کلکته 1818 م .(فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 165).
-
دانسی متر
لغتنامه دهخدا
دانسی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) نام یکی از اسبابهای غوطه ور که برای سنجش سنگینی نسبی بکار رود و بر روی اصل ارشمیدس ساخته شده است . (روش تهیه ٔ مواد آلی ص 87).
-
تله متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télémètre] telemetr ابزاری برای اندازهگیری کمیتهایی چون دما، رطوبت، فشار، و انتقال نتیجۀ آن از راه دور؛ دورسنج.
-
دسی متر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: décimètre] (ریاضی) desimetr واحد اندازهگیری طول، معادل یکدهم متر.