کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مترو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مترو
/metro/
معنی
قطاری برقی که به منظور حملونقل سریع مسافران در دالانهای زیرزمینی حرکت میکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
راهآهن درونشهری، راهآهن زیرزمینی، قطار درونشهری
دیکشنری
metro, subway, tube, underground
-
جستوجوی دقیق
-
مترو
واژگان مترادف و متضاد
راهآهن درونشهری، راهآهن زیرزمینی، قطار درونشهری
-
مترو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: métro] metro قطاری برقی که به منظور حملونقل سریع مسافران در دالانهای زیرزمینی حرکت میکند.
-
مترو
فرهنگ فارسی معین
(مِ رُ) [ فر. ] (اِ.) راه آهنی که معمولاً زیرزمینی است و به عنوان یک وسیلة نقلیة عمومی در شهرهای بزرگ استفاده می شود.
-
مترو
لغتنامه دهخدا
مترو. [ م ِ رُ ] (فرانسوی ، اِ) راه آهنی است که تمام یا قسمتی از آن اززیرزمین بگذرد. مترو مختصر شده ٔ کلمه ٔ متروپلیتن است که اختصاصاً به راه آهن زیرزمینی شهری اطلاق میشود که محله های مختلف یک شهر بزرگ را به یکدیگر مربوط میسازد. اکنون غالب شهرهای مهم...
-
مترو
دیکشنری فارسی به عربی
قطار الانفاق
-
جستوجو در متن
-
metro
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مترو
-
metreme
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مترو
-
mitred
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مترو
-
subway station
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستگاه مترو
-
subway fare
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کرایه مترو
-
metrophotography
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مترو عکس
-
metrometer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مترو متر
-
symmetrophobia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سم مترو فوبيا
-
subway token
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رمز عبور مترو