کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متردد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متردد
/mote(a)radded/
معنی
۱. کسی که در امری دچار شکوتردید باشد؛ دودل.
۲. [قدیمی] رفتوآمدکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دودل، مردد، متزلزل، نامصمم ≠ مصمم
۲. عابر، رهگذر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متردد
واژگان مترادف و متضاد
۱. دودل، مردد، متزلزل، نامصمم ≠ مصمم ۲. عابر، رهگذر
-
متردد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَردّد] mote(a)radded ۱. کسی که در امری دچار شکوتردید باشد؛ دودل.۲. [قدیمی] رفتوآمدکننده.
-
متردد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رَ دِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - آمد و شد کننده . 2 - کسی که در امری به شک و تردید دچار است .
-
متردد
لغتنامه دهخدا
متردد. [ م ُ ت َ رَدْ دِ ] (ع ص ) مردد. دودله . (منتهی الارب ). دودله و مشکوک . (ناظم الاطباء). سرگشته در امری که بیرون شدِ کار نداند : و دو راه بود، یکی بیابان بی آب و دیگری دریا، متردد بودیم تا بکدام راه برویم . (سفرنامه ناصرخسرو). متردد میان خوف و...
-
متردد
دیکشنری عربی به فارسی
بيمناک , نگران , درک کننده , باهوش , زودفهم , دودل , مردد , درنگ کننده , تامل کننده , بي عزم , بي تصميم , دو دل
-
واژههای مشابه
-
متردد شدن
واژگان مترادف و متضاد
شک بردن، شک کردن، دودل شدن، تردید کردن ≠ متقین شدن، یقین کردن، مطمئن شدن
-
جستوجو در متن
-
نگران
دیکشنری فارسی به عربی
متردد
-
درک کننده
دیکشنری فارسی به عربی
متردد
-
زودفهم
دیکشنری فارسی به عربی
متردد
-
درنگ کننده
دیکشنری فارسی به عربی
متردد
-
تامل کننده
دیکشنری فارسی به عربی
متردد
-
دو دل
دیکشنری فارسی به عربی
متردد
-
مذبذب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mozabzab متردد؛ دودل.