کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متذعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متذعر
لغتنامه دهخدا
متذعر. [ م ُ ت َ ذَع ْ ع ِ ] (ع ص ) ترسناک . (آنندراج ). رجل متذعر؛ مرد ترسناک . (منتهی الارب ). مرد ترسناک و ترسانیده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تذعر شود.
-
جستوجو در متن
-
ذعور
لغتنامه دهخدا
ذعور. [ ذَ ] (ع ص ) مُتَذعر. ترسنده . || زن ترسنده از ریبه و تهمت . زن ترسان از بدنامی . زنی ترسنده . (مهذب الاسماء). زن ترسنده از بهتان و سخن بد. || ناقه ٔ ذعور؛ ماده شتری که چون دست بر پستان وی نهند خویشتن را درکشد.