کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متخلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متخلس
لغتنامه دهخدا
متخلس . [ م ُ ت َ خ َل ْ ل ِ ] (ع ص ) رباینده . (آنندراج ). رباینده و به زور گیرنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخلس شود.
-
واژههای همآوا
-
متخلص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَخلّص] (ادبی) mote(a)xalles کسی که لقب یا صفتی که معرف وی در شاعری باشد برای خود انتخاب کرده باشد؛ دارای تخلص.
-
متخلص
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ خَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که اسم یا لقبی در شاعری برای خود انتخاب کرده باشد، دارای تخلص .
-
متخلص
لغتنامه دهخدا
متخلص . [ م ُ ت َ خ َل ْ ل ِ ] (ع ص ) رهایی یافته . (آنندراج ). نجات یافته و رهائی یافته و آزاد کرده . (ناظم الاطباء). || صاحب تخلص . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).مأخوذ ازتازی . تخلص دارنده . (ناظم الاطباء). کسی که دارای نام شعری باشد: عمر بن ابراهیم...