کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متخذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متخذ
/mottaxaz/
معنی
گرفتهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متخذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mottaxaz گرفتهشده.
-
متخذ
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَّ خِ) [ ع . ] (اِمف .) گرفته شده .
-
متخذ
لغتنامه دهخدا
متخذ. [ م ُت ْ ت َ خ ِ ] (ع ص ) (از «أخ ذ») گیرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گیرنده و اخذ کننده و گزیننده و پسنده و اختیار کننده . (ناظم الاطباء). || همراهی کننده . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || آماده کننده و طبخ کننده ٔ طعام . (ناظم الاطباء) (ا...
-
متخذ
لغتنامه دهخدا
متخذ. [ م ُت ْ ت َخ َ ] (ع ص ) (از «أخ ذ») گرفته شده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
مُتَّخِذَ
فرهنگ واژگان قرآن
گیرنده
-
واژههای همآوا
-
مُتَّخِذَ
فرهنگ واژگان قرآن
گیرنده
-
جستوجو در متن
-
قراسیوس
لغتنامه دهخدا
قراسیوس . [ ] (معرب ، اِ) شرابی است شیرین متخذ از انگور که مسمی است به قریطیقوس . شراب حلوی است که از انگوری که به یونانی فریطیقونس نامند، سازند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
زاموسقه
لغتنامه دهخدا
زاموسقه . [ ق َ / ق ِ ] (از روسی ، اِ) متخذ از زاماسکه ٔ روسی . بطانه ٔ روغن بزرک و گل قزوین سرشته که شیشه را با آن به در و پنجره استوار کنند. در تداول امروز زامسقه و زامسکه نیز معمول است .
-
خواجه ٔ لولاک
لغتنامه دهخدا
خواجه ٔ لولاک . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ل َ ] (اِخ ) لقب حضرت رسول اکرم است (ص ) که متخذ از این حدیث قدسی است خطاب بدان حضرت : لولاک لماخلقت الافلاک . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
فروشه
لغتنامه دهخدا
فروشه . [ ف َ ش َ / ش ِ ] (اِ) به معنی افروشه که حلوایی است گیلانیان را. (برهان ). و آن حلوایی است متخذ از آرد و روغن و عسل یا شکر. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به افروشه و آفروشه شود. || لوزینه را نیز گویند، یعنی هر چیز که در آن مغز بادام کرده باشند....
-
آفاقی
لغتنامه دهخدا
آفاقی . (ص نسبی ) منسوب به آفاق .- سیر آفاقی ؛ در اصطلاح صوفیه و ارباب سلوک ، دیدن جهان . سیر در بیرون نفس . مقابل سیر انفسی وخارجی . متخذ از این آیت قرآن : سنریهم آیاتنا فی الاَّفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق ّ. (53/41).|| (اصطلاح فقه ) افق...
-
دوله
لغتنامه دهخدا
دوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) مکر و حیله . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ) (جهانگیری ). به معنی مکرو حیله با استشهاد به این شعر فرخی غلط است و از غلط خواندن همین بیت به اشتباه افتاده اند : ز بهر آنکه از چنگ تو فردا چون رها گرددکنون دایم همی خوان...