کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متحول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متحول
/mote(a)havvel/
معنی
دگرگونشونده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دگرگون، متبدل، متغیر، منقلب ≠ ثابت
برابر فارسی
دگرگون
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متحول
واژگان مترادف و متضاد
دگرگون، متبدل، متغیر، منقلب ≠ ثابت
-
متحول
فرهنگ واژههای سره
دگرگون
-
متحول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَحوّل] mote(a)havvel دگرگونشونده.
-
متحول
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - دیگرگون شونده . 2 - جابه جا شونده .
-
متحول
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حَ وَّ) [ ع . ] (اِ.) محل تحول ، مکان انتقال .
-
متحول
لغتنامه دهخدا
متحول . [ م ُ ت َ ح َوْ وَ ] (ع اِ) محل تحول . مکان انتقال . (فرهنگ فارسی معین ) : آن انتقال فرخ بود، این نزول مبارک باد ... زمین این متحول منبت لاَّلی دولتی تازه و مسقط سلاله ٔ سعادتی نو باشد. (مرزبان نامه ، از فرهنگ فارسی ایضاً). و رجوع به تحول شود...
-
متحول
لغتنامه دهخدا
متحول . [ م ُ ت َ ح َوْ وِ ] (ع ص ) گردنده . دیگرگون شونده . متبدل . جابه جاشونده . و رجوع به تحول شود.
-
متحول
دیکشنری عربی به فارسی
تبديل کردن , معکوس کردن
-
واژههای مشابه
-
متحول شدن
واژگان مترادف و متضاد
تحول یافتن، دگرگون شدن، تغییر کردن
-
متحول کردن
واژگان مترادف و متضاد
دگرگون کردن، تغییر دادن
-
متحول کردن
فرهنگ واژههای سره
دگرگون کردن
-
واژههای همآوا
-
متهول
لغتنامه دهخدا
متهول . [ م ُ ت َ هََ وْ وِ ] (ع ص ) ترسانیده شده از شکل گرگ . (ناظم الاطباء). || کسی که به مال چشم زخم میرساند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تهول شود.
-
مطحول
لغتنامه دهخدا
مطحول . [ م َ ] (ع ص ) بر سپر زده . || اناء مطحول ؛ آوند پر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه سپل او درد کند. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). آنکه سپرز او بزرگ شده است . آنکه سپرز او درد کند. بیمار از سپرز. مبتلا ...