کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متحصن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متحصن
/mote(a)hassen/
معنی
۱. کسی که برای اعتراض یا در امان ماندن به جایی پناه برده است.
۲. [قدیمی] کسی که در پناه کسی درآمده است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بستنشین، پناهجو، پناهنده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متحصن
واژگان مترادف و متضاد
بستنشین، پناهجو، پناهنده
-
متحصن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَحصّن] mote(a)hassen ۱. کسی که برای اعتراض یا در امان ماندن به جایی پناه برده است.۲. [قدیمی] کسی که در پناه کسی درآمده است.
-
متحصن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حَ صِّ) [ ع . ] (اِفا.) بست نشین ، اعتصاب کننده .
-
متحصن
لغتنامه دهخدا
متحصن . [ م ُ ت َ ح َص ْ ص ِ ] (ع ص ) حصارنشیننده و قلعه نشین . (آنندراج ) (غیاث ). کسی که در قلعه و جای استوار رود و در آنجا پناه گیرد. پناه گیرنده . (ناظم الاطباء). بست نشین . ج ، متحصنین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پناه گرفته در قلعه و جای سخت ...
-
واژههای مشابه
-
متحصن شدن
واژگان مترادف و متضاد
بست نشستن، پناه گرفتن، پناهجویی کردن، پناهجستن، پناه بردن، تحصن کردن
-
جستوجو در متن
-
بستنشین
واژگان مترادف و متضاد
اعتصابی، متحصن، بستی، بستچی
-
پناهنده
واژگان مترادف و متضاد
پناهجو، زنهاری، زینهاری، متحصن، ملتجی
-
بست نشستن
واژگان مترادف و متضاد
تحصنجستن، تحصن کردن، متحصن شدن، پناه گرفتن ≠ بست شکستن
-
بست نشستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. نِ شَ یا ش ِ تَ) (مص ل .) متحصن شدن .
-
مَّلْجَأٍ
فرهنگ واژگان قرآن
پناهگاه (کلمه ملجا به معناي آن نقطهاي است که آدمي بدان پناهنده و متحصن ميشود )
-
متحصنة
لغتنامه دهخدا
متحصنة. [ م ُ ت َ ح َص ْ ص ِ ن َ ] (ع ص ) زن پاکدامن و پارسا. (ناظم الاطباء). و رجوع به متحصن شود.
-
بستی
لغتنامه دهخدا
بستی . [ ب َ ] (ص نسبی ) آنکه به بست نشسته است : شاه بستی ها را از حرم حضرت معصومه (س ) بیرون کشید. متحصن .
-
جاون کث
لغتنامه دهخدا
جاون کث . [ وَ ک َ ] (اِخ ) نام دیگر ثنکت برد. و آن نام یک حصن افسانه ای است که گویند راون شیطان هنگامی که زن رام بن دشرت را ربوده بود، در آنجا متحصن شد. (از تحقیق ماللهند ص 158).