کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متحرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متحرک
/mote(a)harrek/
معنی
۱. دارای حرکت؛ حرکتکننده؛ جنبنده.
۲. (ادبی) [مقابلِ ساکن] ویژگی حرفی که با مصوت ادا شود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پویا، پوینده، جنبنده، حرکتدار ≠ ثابت، ساکن
دیکشنری
dynamic, floating, mobile, movable, mover, moving, peripatetic, walking
-
جستوجوی دقیق
-
متحرک
واژگان مترادف و متضاد
پویا، پوینده، جنبنده، حرکتدار ≠ ثابت، ساکن
-
متحرک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَحرّک] mote(a)harrek ۱. دارای حرکت؛ حرکتکننده؛ جنبنده.۲. (ادبی) [مقابلِ ساکن] ویژگی حرفی که با مصوت ادا شود.
-
متحرک
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ حَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.) حرکت کننده ، در حال حرکت و تکان .
-
متحرک
لغتنامه دهخدا
متحرک . [ م ُ ت َ ح َرْ رِ ] (ع ص ) جنبنده . (آنندراج ). مأخوذ ازتازی ، کسی و یا چیزی که بجنبد و در حالت حرکت باشد و جنبان وحرکت کنان و جنبنده و حرکت کرده . (ناظم الاطباء). حرکت کننده و جنبنده : چون ایشان را آلت ... ناقص بود اندر این باب گوش متحرک د...
-
متحرک
دیکشنری عربی به فارسی
سرزنده , باروح , جاندار , روح دادن , زندگي بخشيدن , تحريک و تشجيع کردن , جان دادن به
-
متحرک
دیکشنری فارسی به عربی
سائل , قاطرة , ميل , نقال
-
واژههای مشابه
-
mobilization
متحرکسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فرایندی که اجزای سازندۀ ارزشمند سنگ را بازتوزیع و متمرکز میکند و کانسار میسازد
-
mobile belt
کمربند متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] منطقهای باریک و کشیده در پوستۀ قارهای که در دورۀ زمینشناختی خاصی فعال است
-
mobile source
منبع متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] هر شیء متحرک انتشاردهندۀ آلودگی
-
crawl/ crawler
زیرنویس متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] متنی معمولاً در پایین تصویر، بهصورت نوار متحرک که محتوای آن لزوماً ارتباطی با تصویر ندارد
-
mobile defense
پدافند متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] پدافندی که در آن به نیروی دشمن اجازه داده میشود پیشروی کند و وارد منطقهای شود که امکان انجام پاتک و بهکارگیری نیروهای ضربت متحرک وجود داشته باشد
-
پردۀ متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← دستان متحرک
-
movable fret
دستان متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستانی که به دسته بسته میشود و برای ایجاد نغمههای متفاوت قابل تنظیم است متـ . پردۀ متحرک
-
moving block
سیرگاه متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سیرگاهی که طول آن برابر است با طول قطار بهعلاوۀ دو فاصلۀ ایمنی در دو انتها که همراه با قطار جابهجا میشود