کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متجره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متجره
معنی
(مُ تَ جَ رُِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - برهنه گردنده . 2 - مجرد شونده .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متجره
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جَ رُِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - برهنه گردنده . 2 - مجرد شونده .
-
واژههای مشابه
-
متجرة
لغتنامه دهخدا
متجرة. [ م َ ج َ رَ ] (ع ص ، اِ) (از «ت ج ر») سوداجای ، یقال ارض متجرة. (منتهی الارب ) (از محیطالمحیط) (از معجم متن اللغة). جائی که در آن سوداگری می کنند و از آن مال التجاره بیرون می برند. (ناظم الاطباء). جای بازرگانی . محل تجارت . تجارتخانه . ج ، مت...
-
جستوجو در متن
-
متاجر
لغتنامه دهخدا
متاجر. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ مَتجِرَة. (اقرب الموارد). ج ِ متجر و متجرة، محلهای تجارت . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به متجرة شود. || تجارتها. (فرهنگ فارسی معین ). || امتعه و اموال و اجناس و مال التجارة. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح فقهی ) ج ِمتجر، از ...
-
متجر
لغتنامه دهخدا
متجر. [ م َ ج َ ] (ع اِ) سوداگری و تجارت و داد و ستد. (ناظم الاطباء). تجارت . بازرگانی . (از فرهنگ جانسون ). || مال التجارة. کالا. (فرهنگ فارسی معین ). || در بیت زیر بمعنی مَتجَرَة یعنی تجارتخانه و سوداجای و محل داد و ستد آمده است : شد دربار محمد غاز...