کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متتبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متتبع
/motatabbe'/
معنی
جوینده؛ تحقیقکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پژوهشگر، پژوهنده، جستجوگر، متفحص، محقق، طالب، جوینده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متتبع
واژگان مترادف و متضاد
پژوهشگر، پژوهنده، جستجوگر، متفحص، محقق، طالب، جوینده
-
متتبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] motatabbe' جوینده؛ تحقیقکننده.
-
متتبع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ تَ بِّ) [ ع . ] (اِفا.) تتبع کننده .
-
متتبع
لغتنامه دهخدا
متتبع. [ م ُ ت َ ت َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که تتبع کند. آن که استقراء کند. (یادداشت دهخدا). طلب کننده چیزی را و رونده در پی آن .(آنندراج ) || مشغول و ملازم در تجسس و تجسس کننده . (ناظم الاطباء). تتبعکننده و تجسس کننده . مطالعه کننده . ج ، متتبعین . || ت...
-
واژههای همآوا
-
متطبع
لغتنامه دهخدا
متطبع. [ م ُ ت َ طَب ْ ب ِ ] (ع ص ) خوی گیر. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). طبیعی و متأثر شده از طبیعت . || کسی که برخلاف طبیعت و به تکلف کاری میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || آوندپر. || رودخانه ٔ پر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از ا...
-
جستوجو در متن
-
جستجوگر
واژگان مترادف و متضاد
پژوهنده، متتبع، متجسس، متفحص
-
کنجکاو
واژگان مترادف و متضاد
خردهبین، دقیق، فضول، متتبع، متجسس، متفحص
-
محقق
واژگان مترادف و متضاد
پژوهشگر، دانشمند، عالم، متتبع، متجسس، متفحص ≠ نامحرز
-
پژوهشگر
واژگان مترادف و متضاد
پژوهنده، جستجوگر، متتبع، متجسس، متفحص، محقق
-
پژوهنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. پژوهشگرجوینده، ، متتبع، متجسس، محقق ۲. خردمند، دانا ۳. جاسوس، منهی
-
مخربص
لغتنامه دهخدا
مخربص . [ م ُ خ َ ب ِ ] (ع ص ) مرد بسیار حسابی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بسیار حساب دان . (ناظم الاطباء). || تتبعکننده ٔ دقایق چیزها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). متتبع در دقایق چیزها. (ناظم الاطباء...
-
بارابی
لغتنامه دهخدا
بارابی .(اِخ ) ابوزکریا یحیی بن احمد ادیب بارابی ، منسوب به باراب یا فاراب . یکی از پیشوایان متتبع در لغت . وی کتاب المصادر را در لغت تألیف کرده است و از ابوعبدالرحمن عبداﷲبن عبیداﷲبن شُریح بخاری حدیث کرد و حسن بن منصور مقری ... از وی روایت دارد. (ا...
-
غنیمی
لغتنامه دهخدا
غنیمی . [ غ ُ ن َ] (اِخ ) احمدبن محمدبن علی غنیمی انصاری خزرجی . ملقب به شهاب الدین . فقیه و متتبع و از اهل مصر بود. نسبت او به غنیم یکی از اجداد وی میرسد. حواشی و شروحی درباره ٔ اصول و زبان عربی و همچنین رسائلی در ادب و منطق و توحید نوشته است . تولد...