کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متبرع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متبرع
/motabarre'/
معنی
بخششکننده و نیکوییکننده برای رضای خدا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متبرع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motabarre' بخششکننده و نیکوییکننده برای رضای خدا.
-
متبرع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ بَ رِّ) [ ع . ] (اِفا.) نیکویی کننده برای رضای خدا.
-
متبرع
لغتنامه دهخدا
متبرع . [ م ُ ت َ ب َرْ رِ ] (ع ص ) نیکویی کننده برای رضای خدا. (فرهنگ فارسی معین ). دهش کننده ٔ چیزی که بر وی واجب نبود. (آنندراج ). دهشی که بر شخص واجب نباشد. یقال فعله متبرعاً؛ کرد آن کار را برای ثواب . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الم...
-
متبرع
دیکشنری عربی به فارسی
دهنده , بخشنده
-
جستوجو در متن
-
دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
مانح , متبرع
-
بخشنده
دیکشنری فارسی به عربی
رحيم , سخي , کريم , متبرع , مترف , متساهل , معطاء , وفير
-
شهادة
لغتنامه دهخدا
شهادة. [ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) آگاهی یافتن بر چیزی : شهد علی کذا شهادةً. (منتهی الارب ). || گواهی دادن برای کسی و ادای شهادت کردن : شهد له بکذا و قولهم اشهد بکذا؛ یعنی قسم میخورم و شهد اﷲ انه لااله الا هو؛ ای علم اﷲ او قال اﷲ او کتب اﷲ، و اَشهدُ اَ...