کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متأخر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متأخر
لغتنامه دهخدا
متأخر. [ م ُ ت َ ءَخ ْ خ ِ ] (ع ص ) درنگ کننده و پس ماننده . (آنندراج ). سپس مانده و درنگ کرده . مأخوذ از تازی ، عقب مانده و سپس مانده . (ناظم الاطباء). || آن که سپس همه دست از کار می کشد و از همه عقب می افتد. || آخر و پسین . (ناظم الاطباء) : و پیش...
-
واژههای مشابه
-
متاخر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخیر، تازه، جدید ۲. پسمانده، عقبافتاده ۳. واعقبافتاده، واپسمانده ۴. درنگکننده، تاخیرکننده ≠ متقدم
-
متاخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَٲخّر] mote(a)'axxer ۱. درنگکننده؛ دارای تٲخیر.۲. [مقابلِ متقدم] نزدیک به اکنون؛ جدید.
-
متأخر
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ءَ خِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - درنگ کننده . 2 - معاصر، کسی که در زمان نزدیک به زمان حال می زیسته .
-
متاخر
دیکشنری عربی به فارسی
به عقب , درپشت , بدهي پس افتاده , پس افت
-
متاخر
دیکشنری عربی به فارسی
دير امده , موعد رسيده , سر رسيده
-
متاخر
دیکشنری فارسی به عربی
اخير
-
Late period
دورۀ متأخر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دورهای در تاریخ مصر باستان از حدود 664 تا 332 ق.م که شامل سلسلههای بیستوششم تا سیام و تهاجم اسکندر مقدونی است
-
فطور متاخر
دیکشنری عربی به فارسی
غذايي که هم بجاي ناشتا و هم بجاي ناهار صرف شود
-
جستوجو در متن
-
درپشت
دیکشنری فارسی به عربی
متاخر
-
دیر امده
دیکشنری فارسی به عربی
متاخر
-
موعد رسیده
دیکشنری فارسی به عربی
متاخر
-
سر رسیده
دیکشنری فارسی به عربی
متاخر