کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متانپرورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
methylotroph
متیلپرورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ریزاندامگانی که نیاز خود به کربن و انرژی را از دگرگشت ترکیبات یککربنۀ حاوی گروه متیل یا از ترکیباتی که حاوی دو یا چند گروه متیل هستند و بهطور مستقیم به یکدیگر متصل نشدهاند، تأمین میکند
-
photoorganotroph
نورآلیپرورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] نورپروردی که منبع تأمین الکترون آن مادۀ آلی است
-
photolithotroph
نورکانیپرورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] نورپروردی که منبع تأمین الکترون آن مادۀ معدنی است
-
hypotrophic
کمپرورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دارای کمپروردگی یا مربوط به آن
-
نعمت پرورد
لغتنامه دهخدا
نعمت پرورد. [ ن ِ م َ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) نعمت پرورده . به ناز و نعمت پرورانده شده . اهل تنعم . نازپرورده : ای آنکه نداری خبری از هنر من خواهی که بدانی که نیم نعمت پرورد.علی بن الیاس .
-
نمک پرورد
لغتنامه دهخدا
نمک پرورد. [ ن َ م َ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) نمک پرور. نمک پرورده . رجوع به نمک پرورده شود.
-
غم پرورد
لغتنامه دهخدا
غم پرورد. [ غ َ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) آنکه پیوسته در غم و اندوه باشد. غم پرور : در باغچه ٔ عمر من غم پروردنه سرو نه سبزه ماند نه لاله و وردبر خرمن ایام من از غایت دردنه خوشه نه دانه ماند نه کاه و نه گرد.خاقانی .
-
dystrophic
دُشپرورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دارای دُشپروردگی یا مربوط به آن
-
hypertrophic
بیشپرورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دارای بیشپروردگی یا مربوط به آن
-
آفتاب پرورد
لغتنامه دهخدا
آفتاب پرورد. [ پ َ وَ ] (ن مف مرکب ) آفتاب پرورده . آنکه در آفتاب نهاده باشند تخمیر یا قوام آمدن را : شرابی که آفتاب پرورده باشد لطیف تر و زودگوارتر از همه ٔ شرابها بود. (نوروزنامه ).
-
توشه پرورد
لغتنامه دهخدا
توشه پرورد. [ ش َ / ش ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) توشه کش ... و در این مبالغه است . (آنندراج ) : سکندر که شاه جهان گرد بودبکارسفر توشه پرورد بود.نظامی (از آنندراج ).
-
پیه پرورد
لغتنامه دهخدا
پیه پرورد. [ پی پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) که با پیه و شحم پرورده باشند : وزآن دنبه که آمد پیه پروردچه کرد آن پیرزن با آن جوانمرد.نظامی .
-
دست پرورد
لغتنامه دهخدا
دست پرورد. [ دَ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) دست پرورده . دست پرور. که با دست پرورده باشد. آنکه تحت نظر کسی تربیت شده باشد. مُرَبّی ̍ : مسوز از پی دست پرورد خویش بنه دست بر سوزش درد خویش . نظامی .خاصه خوبی و آشنانظری دست پرورد رایض هنری . نظامی .به غلامان...
-
سایه پرورد
لغتنامه دهخدا
سایه پرورد. [ ی َ / ی ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته باشد و بخورد و خفت وراحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (آنندراج ). آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته . رنج نادیده : سایه از آن سایه پروردند خلق از عدل توآفتابی وز تو ...
-
ناله پرورد
لغتنامه دهخدا
ناله پرورد. [ ل َ / ل ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) به ناله پرورده شده . مجازاً، پرناله . ناله گر. باناله . خوشنوا : نئی ناله پرورد از آن چاه ژرف .نظامی .