کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متان
/metān/
معنی
گازی بیرنگ، بیبو، بیطعم، سبکتر از هوا، و قابل احتراق که با شعلۀ زرد در هوا میسوزد و در مرداب، فاضلاب، و معادن زغالسنگ یافت میشود؛ گاز مرداب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
methane
-
جستوجوی دقیق
-
متان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: méthan] (شیمی) metān گازی بیرنگ، بیبو، بیطعم، سبکتر از هوا، و قابل احتراق که با شعلۀ زرد در هوا میسوزد و در مرداب، فاضلاب، و معادن زغالسنگ یافت میشود؛ گاز مرداب.
-
متان
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ فر. ] (اِ.) گازی است بی بو و بی رنگ و قابل نفوذتر و سبک تر از هوا که اولین ترکیب سلسلة هیدروکربورهای اشباع شده است . این گاز در طبیعت از تجزیه و پوسیده شدن بقایای موجودات زنده خصوصاً فساد گیاهان در مرداب ها ح - اصل می شود و به همین جهت آن را ب...
-
متان
لغتنامه دهخدا
متان . [ م ِ ] (ع اِ) ج ِ مَتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ مَتن زمین درشت و بلند. (آنندراج ). و رجوع به «متن » شود.
-
متان
لغتنامه دهخدا
متان .[ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) گازی است بی بو و بی رنگ و قابل نفوذتر و سبکتر از هوا که اولین ترکیب سلسله ٔ هیدروکربورهای اشباع شده است . فرمولش CH4 میباشد تکاثفش نسبت به هوا 1629 است . این گاز در طبیعت از تجزیه و پوسیده شدن بقایای موجودات زنده خصوصاً ف...
-
واژههای مشابه
-
methanotroph
متانپرورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] هر اندامگانی که قادر به دگرگشت متان باشد متـ . متاندوست methanophilic
-
methanotrophy
متانپروردگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] فرایندی که در آن اندامگان انرژی مورد نیاز خود را از دگرگشت متان تأمین میکند
-
methanophilic
متاندوست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ← متانپرورد
-
methanogen
متانزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ریزاندامگانی که در محیطهای بیهوازی یافت میشود و متان یکی از محصولات سوختوساز آن است
-
متان کلا
لغتنامه دهخدا
متان کلا. [ م ِ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان علی آباد است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
واژههای همآوا
-
مطعن
فرهنگ فارسی معین
(مِ عَ) [ ع . ] (ص .) بسیار نیزه زننده به دشمن .
-
مطعن
لغتنامه دهخدا
مطعن . [ م َ ع َ ] (ع مص ) به نیزه زدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به طعن شود. || (اِ) محل طعن . ج ، مطاعن . (ناظم الاطباء).
-
مطعن
لغتنامه دهخدا
مطعن . [ م ِ ع َ ] (ع ص ) بسیار نیزه زننده و طعن کننده . ج ، مطاعن . (ناظم الاطباء). مطعان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به همین کلمه شود.
-
مطعن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mot'en نیزهزن.