کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متاذی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متاذی
/mote(a)'azzi/
معنی
اذیتدیده؛ آزاررسیده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آزرده، اذیتدیده، رنجه، معذب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متاذی
واژگان مترادف و متضاد
آزرده، اذیتدیده، رنجه، معذب
-
متاذی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَٲذّی] mote(a)'azzi اذیتدیده؛ آزاررسیده.
-
واژههای مشابه
-
متأذی
لغتنامه دهخدا
متأذی . [ م ُ ت َ ءَذْ ذی ] (ع ص ) ایذا یابنده و آزرده شونده . (آنندراج ). ایذا یابنده و آزرده شونده . (غیاث ). رنج کشیده و آزرده کرده . اذیت کشیده و رنج کشیده و جفا دیده و آزرده شده و رنجیده .آزرده کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأذی شود.
-
متاذی شدن
واژگان مترادف و متضاد
اذیتشدن، آزرده شدن، ناراحت شدن، رنجیده شدن، رنجیدن
-
متأذی شدن
لغتنامه دهخدا
متأذی شدن . [ م ُ ت َ ءَذْ ذی ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اذیت دیدن . آزار دیدن . اذیت کشیدن : بغراخان به هوای بخارا متأذی شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 121). از اثارت غبار و تزاحم اهطار متسوقه و اهل معاملات متأذی می شدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضا...
-
متأذی گردیدن
لغتنامه دهخدا
متأذی گردیدن . [ م ُ ت َ ءَذْ ذی گ َدی دَ ] (مص مرکب ) متأذی گشتن . متأذی شدن : گاهی این از آن متضرر شود و گاهی آن از این متأذی گردد. (انوار سهیلی ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
واژههای همآوا
-
متآزی
لغتنامه دهخدا
متآزی .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) آنکه با هم نزدیک یکدیگر نشیند. (آنندراج ). نشانیده شده نزدیک دیگری . (ناظم الاطباء).
-
متعزی
لغتنامه دهخدا
متعزی . [ م ُ ت َ ع َزْ زی ] (ع ص ) نسبت پذیرنده . (آنندراج ). منسوب و متعلق و نسبت داده شده . (ناظم الاطباء). || کسی که دعوی نسبت می کند خواه راست باشد و یا دروغ . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعزی شود.
-
جستوجو در متن
-
اذی
فرهنگ فارسی معین
(اَ یّ) [ ع . ] (ص .) 1 - مرد بسیار رنجیده ، مرد بسیار متأذی شونده . 2 - مرد بسیار رنجاننده ، بسیار آزار رساننده .
-
داغ بر یخ زدن
لغتنامه دهخدا
داغ بر یخ زدن . [ ب َ ی َ زَ دَ ] (مص مرکب ) آزار بشخصی رسانیدن که او متأذی نشود. (غیاث ).
-
اذی
لغتنامه دهخدا
اذی . [ اَ ذی ی / اَ ] (ع ص ) مرد بسیار رنجنده . مرد بسیار متأذی شونده . (آنندراج ). || مرد بسیار رنجاننده . بسیار ایذارساننده . (آنندراج ).
-
خزباء
لغتنامه دهخدا
خزباء. [ خ َ ] (ع ص ) ماده شتری که پستانش آماهیده باشد و یا در زهدان وی ثآلیل بود که بدان متأذی می گردد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).