کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متأهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متأهل
معنی
(مُ تَ ءَ هِّ) [ ع . ] (اِفا.) دارای اهل و عیال ، دارای همسر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متأهل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ءَ هِّ) [ ع . ] (اِفا.) دارای اهل و عیال ، دارای همسر.
-
واژههای مشابه
-
متاهل
واژگان مترادف و متضاد
خانهدار، زندار، همسردار ≠ عزب، مجرد
-
متاهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَٲهّل] mote(a)'ahhel ویژگی کسی که ازدواج کرده است؛ دارای همسر.
-
متأهل
لغتنامه دهخدا
متأهل . [ م ُ ت َ ءَهَْ هَِ ] (ع ص ) صاحب اهل بیت و خداوند خانه و صاحب زن و فرزند. (آنندراج ) (غیاث ). صاحب اهل و عیال و خداوند خانه و زن و فرزند. (ناظم الاطباء). اهل دار. زن گرفته . زن دار. زن کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که دارای اهل بی...
-
متاهل
دیکشنری فارسی به عربی
متزوج
-
متاهل شدن
واژگان مترادف و متضاد
خانهدار شدن، شوهر کردن
-
واژههای همآوا
-
متاهل
واژگان مترادف و متضاد
خانهدار، زندار، همسردار ≠ عزب، مجرد
-
متاهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَٲهّل] mote(a)'ahhel ویژگی کسی که ازدواج کرده است؛ دارای همسر.
-
جستوجو در متن
-
matrimonious
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متاهل
-
botchier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متاهل
-
marrieds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متاهل
-
buddled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متاهل