کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متأله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
متأله
معنی
(مُ تَ ءَ لِّ هْ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که به علم الهیات اشتغال دارد؛ عابد، زاهد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
متأله
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ءَ لِّ هْ) [ ع . ] (اِفا.) کسی که به علم الهیات اشتغال دارد؛ عابد، زاهد.
-
متأله
واژهنامه آزاد
کسی که خدا را عبادت میکند,عابد,زاهد
-
واژههای مشابه
-
متاله
واژگان مترادف و متضاد
۱. حکیم، عارف، متصوف ۲. زاهد، عابد
-
متاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: متٲلهین] [قدیمی] mota'alleh ۱. کسی که به علم الهیات اشتغال دارد.۲. عابد؛ زاهد؛ خداشناس.
-
متأله
لغتنامه دهخدا
متأله .[ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِه ْ ] (ع ص ) پرستنده . ج ، متألهین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آن که خدا را پرستش کند.عابد. زاهد. || آن که به علم الهیات اشتغال دارد : متألهان فلاسفه از سقراط و انبذقلس تا به افلاطون و ارسططالیس چنین گفتند که علتها را ...
-
متاله
لغتنامه دهخدا
متاله . [ م ُ تال ْ ل َ ] (ع مص ) (از «ت ل ل ») برای اسب ماده نر خواستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نر خواستن برای اسب ماده . (ناظم الاطباء).
-
متاله
واژهنامه آزاد
متأله .[ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِه ْ ] (ع ص ) پرستنده . ج ، متألهین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آن که خدا را پرستش کند.عابد. زاهد. || آن که به علم الهیات اشتغال دارد:متألهان فلاسفه از سقراط و انبذقلس تا به افلاطون و ارسططالیس چنین گفتند که علتها را یک...
-
واژههای همآوا
-
متاله
واژگان مترادف و متضاد
۱. حکیم، عارف، متصوف ۲. زاهد، عابد
-
متاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: متٲلهین] [قدیمی] mota'alleh ۱. کسی که به علم الهیات اشتغال دارد.۲. عابد؛ زاهد؛ خداشناس.
-
متاله
لغتنامه دهخدا
متاله . [ م ُ تال ْ ل َ ] (ع مص ) (از «ت ل ل ») برای اسب ماده نر خواستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نر خواستن برای اسب ماده . (ناظم الاطباء).
-
متاله
واژهنامه آزاد
متأله .[ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِه ْ ] (ع ص ) پرستنده . ج ، متألهین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آن که خدا را پرستش کند.عابد. زاهد. || آن که به علم الهیات اشتغال دارد:متألهان فلاسفه از سقراط و انبذقلس تا به افلاطون و ارسططالیس چنین گفتند که علتها را یک...
-
جستوجو در متن
-
طریقتشناس
واژگان مترادف و متضاد
عارف، سالک، متاله