کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبیوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبیوع
لغتنامه دهخدا
مبیوع . [ م َ ] (ع ص ) فروخته و خریده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مَبیع. و رجوع به مبیع شود.
-
جستوجو در متن
-
خریده
لغتنامه دهخدا
خریده . [ خ َ دَ / دِ ] (ن مف ) بیعشده . مبیوع . (یادداشت بخط مؤلف ) : معاذاﷲ که خریده ٔ نعمتهایشان باشد کسی . (تاریخ بیهقی ).هر بنده ای که هست به بلغارو هند و روم آن بنده را بسیم و زر خود خریده گیر.سعدی .