کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبلح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبلح
لغتنامه دهخدا
مبلح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) خرمابن بلح برآورده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به بلح شود.
-
واژههای همآوا
-
مبله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: meublé] moble اتاق یا آپارتمانی که دارای مبل باشد.
-
مبله
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ فر. ] (ص .) جایی که در آن از مُبل استفاده شده باشد، شامل اثاثیه .
-
مبله
لغتنامه دهخدا
مبله . [ م ُ ل ِ ] (فرانسوی ، ص ) اطاق یا خانه ای که دارای مبل و اثاث زندگی باشد. (از لاروس ): این آپارتمان مبله اجاره داده خواهد شد. و رجوع به مبل شود.