کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مبل
/mobl/
معنی
۱. نوعی صندلی یک یا چندنفرۀ راحتی دارای پایه و دستههای چوبی و تشک و پشتی نرم.
۲. اسباب خانه از قبیل میز، صندلی، نیمکت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
صندلی تشک و پشتیدار
دیکشنری
furniture
-
جستوجوی دقیق
-
مبل
واژگان مترادف و متضاد
صندلی تشک و پشتیدار
-
مبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: meuble] mobl ۱. نوعی صندلی یک یا چندنفرۀ راحتی دارای پایه و دستههای چوبی و تشک و پشتی نرم.۲. اسباب خانه از قبیل میز، صندلی، نیمکت.
-
مبل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مبلّ] [قدیمی] mobel[l] ۱. ریزنده.۲. ترکننده.۳. اشکبار.
-
مبل
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ فر. ] (اِ.) نوعی صندلی راحت که معمولاً بزرگ و نرم و دسته دار است .
-
مبل
فرهنگ فارسی معین
(مُ بِ) [ ع . ابلال ] (اِفا.) 1 - ریزنده . 2 - ترکننده . 3 - اشکبار. 4 - شفا یافته .
-
مبل
لغتنامه دهخدا
مبل . [ م ِ ب َل ل ] (ع ص ) (از «ب ل ل ») ثابت . (اقرب الموارد). خصم مبل ؛ سخت ثابت در خصومت . (منتهی الارب ). دشمن سخت ثابت در خصومت . (ناظم الاطباء).
-
مبل
لغتنامه دهخدا
مبل . [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) اثاث البیت . کاچال . رخت . رخت خانه . ماعون . قماش خانه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عموماً به تمام اشیاء منقولی که در خانه مورد استفاده قرار می گیرد و یا برای تزیین خانه به کار می رود و خصوصاً به چهارپایه های به نسبت ب...
-
مبل
لغتنامه دهخدا
مبل . [ م ُ ب ِل ل ] (ع ص ) (از «ب ل ل ») ریزنده . (غیاث ) (آنندراج ) : چشمه شد چشم عسس ز اشک مبل نی ز گفت خشک بل از بوی دل . مولوی .|| صحت یافته . (غیاث ) (آنندراج ). || ترکننده و اشکبار. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || یاری دهنده در هر کار که...
-
مبل
دیکشنری فارسی به عربی
اثاث
-
مبل
واژهنامه آزاد
لم تن (Lam Tan) وسیله ای که باعث لم دادن تن یا بدن می شود.(بجای مبل)
-
واژههای مشابه
-
مبل ساز
لغتنامه دهخدا
مبل ساز. [ م ُ ] (نف مرکب ) سازنده ٔ مبل . آنکه میز وصندلی و نیمکت های راحتی سازد. و رجوع به مبل شود.
-
مبل سازی
لغتنامه دهخدا
مبل سازی . [ م ُ ] (حامص مرکب )عمل مبل ساز. ساختن مبل . || (اِ مرکب ) مغازه و کارگاه مبل ساز. جایی که مبل سازنده در آن کار می کند : افتتاح دکاکین مبل سازی در تهران [ به زمان ناصرالدین شاه ] . (المآثر و الاَّثار ص 126).
-
مبل فروش
لغتنامه دهخدا
مبل فروش . [ م ُ ف ُ ] (نف مرکب ) فروشنده ٔ مبل . مبل فروشنده . آن که میز و صندلی و مبل فروشد. و رجوع به مبل شود.
-
مبل فروشی
لغتنامه دهخدا
مبل فروشی . [ م ُ ف ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل مبل فروش . || (اِ مرکب ) محل کار مبل فروش . دکان مبل فروش . جائی که در آن مبل فروشند.