کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبعوث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مبعوث
/mab'us/
معنی
۱. برانگیختهشده.
۲. فرستادهشده؛ روانهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برانگیخته، برگزیده، رسول، فرستاده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبعوث
واژگان مترادف و متضاد
برانگیخته، برگزیده، رسول، فرستاده
-
مبعوث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mab'us ۱. برانگیختهشده.۲. فرستادهشده؛ روانهشده.
-
مبعوث
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) برانگیخته شده ، فرستاده شده .
-
مبعوث
لغتنامه دهخدا
مبعوث . [ م َ ] (ع ص ) فرستاده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برانگیخته شده یعنی پیدا کرده شده . (غیاث ). فرستاده شده و برانگیخته شده واز جانب کسی روانه شده . (ناظم الاطباء). فرستاده . برانگیخته . بعیث . ج ، مبعوثون و مبعوثین . (یادداشت دهخدا) : و ق...
-
مبعوث
دیکشنری عربی به فارسی
مامور سري , فرستاده , مامور , نماينده , ايلچي , مامور سياسي , سخن اخر , شعر ختامي
-
واژههای مشابه
-
مبعوث شدن
واژگان مترادف و متضاد
برانگیخته شدن، نبوت یافتن، به رسالت رسیدن، پیغمبر شدن
-
مبعوث کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برانگیختن، مقام نبوت دادن ۲. روانه کردن، فرستادن
-
مبعوث (فرستاده) شد
دیکشنری فارسی به عربی
اِبتعثَ
-
جستوجو در متن
-
أَبَعَثَ
فرهنگ واژگان قرآن
آيا مبعوث کرد
-
مامور سری
دیکشنری فارسی به عربی
مبعوث
-
مامور سیاسی
دیکشنری فارسی به عربی
مبعوث
-
سخن اخر
دیکشنری فارسی به عربی
مبعوث
-
شعر ختامی
دیکشنری فارسی به عربی
مبعوث