کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبصرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبصرة
لغتنامه دهخدا
مبصرة. [ م َ ص َ رَ ] (ع اِ) حجت و حجت واضح و کار بی شبهه . (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط).
-
مبصرة
لغتنامه دهخدا
مبصرة. [ م ُ ص ِ رَ ] (ع ص ) حجت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || روشن و پیدا و هویدا. (ناظم الاطباء). روشن و پیدا و منه قوله تعالی : ...و جعلنا آیةالنهار مبصرة . و قوله تعالی ... و آتینا ثمودالناقة مبصرة؛ ای آیة واضحة بینه . (منتهی الارب ) (آنندر...
-
واژههای مشابه
-
مُبْصِرَةً
فرهنگ واژگان قرآن
روشنگر - نور دهنده - درخشنده - واضح و روشن - آنچه سبب بينايي مي شود - بينا كننده (اسم فاعل از مصدر ابصار)
-
واژههای همآوا
-
مبسرة
لغتنامه دهخدا
مبسرة. [ م ُ ب َس ْ س ِ رَ ] (ع ص ) بادی که وزیدن آن را دلیل باران دانند. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
مُبْصِرَةً
فرهنگ واژگان قرآن
روشنگر - نور دهنده - درخشنده - واضح و روشن - آنچه سبب بينايي مي شود - بينا كننده (اسم فاعل از مصدر ابصار)
-
جستوجو در متن
-
مبصرات
لغتنامه دهخدا
مبصرات . [ م ُ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مبصر. (ناظم الاطباء). ج ِ مبصرة. دیده شوندگان . دیده شدنی ها. مقابل مسموعات و مشمومات و ملموسات و مذوقات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عبارتند از آنچه بصر آن را درک کند ازمعانی جزیی به حسب استقراء و بیست و دو چیزن...
-
مبین
لغتنامه دهخدا
مبین . [ م ُ ] (ع ص ) آشکاراکننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پیدا کننده ٔ حق ها. (مهذب الاسماء). || آشکارا. (دهار). آشکار شده . (غیاث ) (آنندراج ). ظاهر و آشکار کرده شده . واضح و روشن وآشکار و هویدا. (از ناظم الاطباء). آشکارا. (مهذب الاس...
-
حجت
لغتنامه دهخدا
حجت . [ ح ُج ْ ج َ ] (ع اِ) نمودار. دلیل . بینة. برهان . سلطان . امثولة. ثبت . آوند. (؟) آنچه بدان دعوی ثابت شود. مادل به علی صحة الدعوی . و قیل الحجة و الدلیل واحد. (تعریفات جرجانی ص 56). تهانوی گوید: بالضم ، مرادف للدلیل . کما فی شرح الطوالع، والحج...
-
اسم
لغتنامه دهخدا
اسم . [ اِ / اُ ] (ع اِ) اسم نزد بصریان معتل اللام مشتق از سمو بمعنی علو [ است ] بدلیل امثله ٔ اشتقاق او چون سمی یسمی تسمیة. و سمی در تصغیر و اسماء در جمع تکسیر که اسم از جهت تضمن اجلال وتشریف مناسبت با معنی سمو دارد و نام نهنده بتعین نام نیک اعلای م...