کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبخره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبخره
لغتنامه دهخدا
مبخره . [ م ِ خ َ رَ ] (ع اِ) بخوردان یا مجمره که بخور درآن سوزانند. ج ، مَباخِر. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). عودسوز. (آنندراج ). بخوردان که در آن کندر و مانند آن میسوزانند. ج ، مباخر. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
مبخرة
لغتنامه دهخدا
مبخرة. [ م َ خ َ رَ ] (ع ص ) سبب گنده دهنی . و منه حدیث عمر رضی اﷲ عنه : ایاکم و نومة الغداوة فانها مبخرة مجفرة مجعرة. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر چیز که سبب گنده دهنی شود. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مباخر
لغتنامه دهخدا
مباخر. [ م َ خ ِ ] (ع اِ) ج ِ مبخرة. (ناظم الاطباء). و رجوع به مبخرة شود.