کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبتنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مبتنی
/mobtani/
معنی
بناشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. براساس، برپایه
۲. مبنی
۳. بناشده، بنانهادهشده، نهادهشده
برابر فارسی
استوار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبتنی
واژگان مترادف و متضاد
۱. براساس، برپایه ۲. مبنی ۳. بناشده، بنانهادهشده، نهادهشده
-
مبتنی
فرهنگ واژههای سره
استوار
-
مبتنی
فرهنگ فارسی عمید
[عربی: مبتنیٰ] mobtani بناشده.
-
مبتنی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) بنا کننده . 2 - (ص .) وابسته به چیزی .
-
مبتنی
لغتنامه دهخدا
مبتنی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بناکننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برآورنده ٔ خانه . (از منتهی الارب ). || آن که سبب بناکردن میگردد. (ناظم الاطباء). || بناشونده . (آنندراج ). || بنا کرده شده و برپا شده و افراشته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ ق...
-
مبتنی
لغتنامه دهخدا
مبتنی . [ م ُ ت َ نا ] (ع ص ) بنا برکرده شده . (آنندراج ). اسم مفعول از «ابتناء»، بنا کرده شده . مبنی . دکتر خیام پور آرد: «ابتنی » مانند مجرد خود که «بنی » باشد متعدی است . «فیومی » گوید: و بنیت البیت و غیره ابنیه و ابتنیته ، فانبنی مثل «بعثته فانبع...
-
واژههای مشابه
-
مبتنی بر
فرهنگ واژههای سره
بر پایه
-
مبتنی شد بر
دیکشنری فارسی به عربی
ارتَکَزَ عَلي
-
مبتنی است بر
دیکشنری فارسی به عربی
يرتکِزُ عَلي (إلي)
-
elliptic curve cryptography, ECC 2
رمزنگاری مبتنی بر خم بیضوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] نوعی سامانۀ رمزنگاری کلید همگانی مبتنی بر ساختار ریاضی خمهای بیضوی
-
جستوجو در متن
-
data-based
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبتنی بر داده ها
-
empirical, empiric
تجربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مبتنی بر تجربه
-
theory-based
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تئوری مبتنی بر