کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبتلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبتلة
لغتنامه دهخدا
مبتلة. [ م ُ ب َت ْ ت َ ل َ ] (ع ص ) امراءة مبتلة، زن جمیله ، گویا که جامه ٔ حسن بر بدنش بریده اند.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). این صفت برای مرد به کار نمی رود و این مبنی بر سماع است . (از اقرب الموارد). || زن تمام خلقت میانه جسام...
-
مبتلة
لغتنامه دهخدا
مبتلة. [ م ُ ت ِ ل َ ] (ع ص ) مبتل . رجوع به مُبتِل شود.
-
واژههای همآوا
-
مبطلة
لغتنامه دهخدا
مبطلة. [ م ُ طِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مبطل . ج ، مبطلات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
جسامت
لغتنامه دهخدا
جسامت . [ ج َ م َ ] (ع مص ) تناور شدن . (از اقرب الموارد). تناور گردیدن و کلان شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جَسامَة. رجوع به این کلمه شود: امراءة مبتلة؛ زن جمیله و زن تمام خلقت میانه جسامت . (از منتهی الارب ).
-
مبتل
لغتنامه دهخدا
مبتل . [ م ُب َت ْ ت َ ] (ع ص ) شتر نیکوی متناسب الخلقه . (ناظم الاطباء). صفتی است که مردان بدان وصف نشوند. (منتهی الارب ). شتر فروهشته گوشت . و مرد را به صفت «مبتل » وصف نگویند لکن مبتلة [ م ُ ب َ ت ت َ ل َ ] در صفت زن آرند.(یادداشت به خط مرحوم دهخد...
-
مبتل
لغتنامه دهخدا
مبتل . [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) مبتلة. درخت که از بن آن نهالی برآمده جداگانه از آن مستغنی گردیده باشد. واحد و جمع در وی یکسان است . (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ). خرمابنی که در کنار آن جُنگ برآمده باشد و به حد بلوغ رسیده و مستغنی از آن خرمابن شده باشد. و واح...