کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبتلا به مرض صرع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبتلا به مرض صرع
دیکشنری فارسی به عربی
مصاب بالصرع
-
واژههای مشابه
-
مبتلا شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گرفتارشدن، دچار شدن، ابتلا یافتن، اسیر شدن، مبتلاگشتن ۲. معتاد شدن ۳. عاشق شدن، شیفتهشدن، دلباخته شدن
-
مبتلا کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گرفتار کردن، دچار کردن، اسیر کردن، مبتلا ساختن ۲. معتاد کردن ۳. شیفته کردن، دلباخته کردن، عاشق کردن
-
مبتلا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اصب
-
مبتلا و دچار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اصب
-
مبتلا یا وابسته بمرض قند
دیکشنری فارسی به عربی
مريض بالسکر
-
مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
دیکشنری فارسی به عربی
مريض
-
جستوجو در متن
-
epileptic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صرع، مبتلا به مرض صرع، غشی، صرعی، حملهای
-
مصاب بالصرع
دیکشنری عربی به فارسی
صرعي , حمله اي , غشي , مبتلا به مرض صرع
-
صرعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به صرع) [عربی. فارسی] (پزشکی) sar'i کسی که مبتلا به مرض صرع باشد؛ مصروع؛ صرعدار: ◻︎ بیهش نِیَم و چو بیهشان باشم / صرعی نِیَم و به صرعیان مانم (مسعودسعد: ۲۹۶).
-
غشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به غش) [عربی. فارسی] [عامیانه] qaši مبتلا به صرع.
-
مصروع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (پزشکی) masru' مبتلا به بیماری صرع؛ صرعزده.
-
hypermetrope
دیکشنری انگلیسی به فارسی
hypermetrope، مبتلا به مرض دوربینی