کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مبتر
/mobattar/
معنی
۱. خراب.
۲. ناقص؛ ناتمام.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبتر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mobattar ۱. خراب.۲. ناقص؛ ناتمام.
-
مبتر
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ تَّ) [ ع . ] (ص .) 1 - دم بریده ، ناقص . 2 - بی فرزند.
-
مبتر
لغتنامه دهخدا
مبتر. [ م ُ ب َت ْ ت َ ] (ع ص ) دم بریده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مقطوع و ناقص . (ناظم الاطباء). بریده . ناتمام چون : کتاب مبتر، نامه ٔ بریده . نامه ٔ مبتر، نامه ٔ ناتمام . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : همچون صباح کاذب خیطی ولی مبترهمچ...
-
مبتر
واژهنامه آزاد
(ا.خ)نام یکی از سران لشکر بهو در گرشاسبنامه، اسدی توسی، بدون تشدید
-
جستوجو در متن
-
طعمه ساختن
لغتنامه دهخدا
طعمه ساختن . [ طُ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) غذا قرار دادن . خوردن : آنکس که طعمه سازد سی سال خون مردم نه آخرش به طاعون صورت شود مبتر. خاقانی .چون شرر شد قوی همه عالم طعمه سازد چه حاجت تبر است . خاقانی .من نی خشکم وگرچه طعمه ٔ آتش نی است طعمه ٔ این خ...
-
املاک
لغتنامه دهخدا
املاک . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مَلْک و مَلِک . (از اقرب الموارد). پادشاهان . (آنندراج ). || ج ِ مَلَک . (از اقرب الموارد). فرشتگان . (آنندراج ) : چون تو قوت داده ای املاک راکه بدرّانند این افلاک را. مولوی (مثنوی ).خاک آدم چونکه شد چالاک حق پیش خاکش سر نهد...
-
فرق
لغتنامه دهخدا
فرق . [ ف َ ] (ع اِ) تار سر که راهی است میان موی سر. (منتهی الارب ). راهی در موی سر. (اقرب الموارد). || به کنایت سر را نیز گویند : کیست کز دست فرق مشکینت دست بر فرق چون رباب نداشت . عطار (دیوان چ تفضلی ص 98). || سر و کله ٔ آدمی . (برهان ). سر آدمی یا...
-
منطق
لغتنامه دهخدا
منطق . [ م َ طِ ] (ع مص ) نطق . برزبان راندن حرفی یا سخنی که از آن معنی مفهوم گردد.(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سخن گفتن . (غیاث ) (آنندراج ). سخن گفتن : اشبه الناس برسول اﷲ خلقاً و خلقاً و منطقاً. (یادداشت مرحوم دهخدا) : طوطی از منطق اگر دم ...
-
پراکنده
لغتنامه دهخدا
پراکنده . [ پ َ ک َ / دَ / دِ ] (ن مف . ق ) متفرّق . کراشیده . متشتت . شَذَرمَذَر. مذرورة. منثور. نَشَر. منتشر. منتشره . پریشان . مُنفّض . مَبثوث . مُنْبّث . بَداد. بَدَد. متبدّد. شَت ّ. شتیت . (دهار). ولاو. وِلو. تار و مار. بشولیده .پشولیده . پاچیده...
-
طیان
لغتنامه دهخدا
طیان . [ طَی ْ یا ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن محمدبن یوسف بن اسحاق السخی (ظ: الشیخی ) الطیان الشاعر بالعجمیة. وی اهل قریه ٔ شیخ بوده . بیشتر اشعار او در سحق و مطاینه (ظ : مطایبه ) میباشد. دیوان وی در مرو شهرتی دارد. در آخر توبه کرد و دیگر دهان و زبان ب...