کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبتدع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مبتدع
/mobtade'/
معنی
بدعتگذار؛ ابداعکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آفرینشگر، خلاق، مبتکر، مخترع
۲. بدعتگزار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبتدع
واژگان مترادف و متضاد
۱. آفرینشگر، خلاق، مبتکر، مخترع ۲. بدعتگزار
-
مبتدع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mobtade' بدعتگذار؛ ابداعکننده.
-
مبتدع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - ابداع کننده ، اختراع کننده . 2 - بدعت گذارنده .
-
مبتدع
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ دَ) [ ع . ] (اِمف .) ابداع شده ، اختراع شده .
-
مبتدع
لغتنامه دهخدا
مبتدع . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ) تازه پیدا شده و بتازگی اختراع شده و اختراع نو و تازه . (ناظم الاطباء).
-
مبتدع
لغتنامه دهخدا
مبتدع . [ م ُ ت َ دِ] (ع ص ) اهل بدعت . (منتهی الارب ). بدعت کننده . (آنندراج ) (غیاث ). مخترع و ملحد. و کسی که عقیده ٔ تازه در دین آورد و بدعت گذارد؛ طایفه ٔ مبتدعه ، گروه ملحد و اهل بدعت . (از ناظم الاطباء). آن که بدعت در دین نهد. بدعت گذار. (یاددا...
-
واژههای همآوا
-
مبتدا
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اول، نهاد ≠ منتها، آخر، پایان
-
مبتدا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مبتدٲ] mobtadā ۱. [مقابلِ منتها] آغاز چیزی.۲. (ادبی) در دستورزبان، قسمتی از جمله که در مورد آن خبری داده میشود.
-
مبتدا
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . مبتداء ] (اِ.) آغاز شده ، چیزی که در ابتداء واقع شده باشد.
-
مبتدا
لغتنامه دهخدا
مبتدا. [ م ُ ت َ ] (ع اِ) (از «ب دء») آغاز چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . مبتداء. ابتداء. آغاز چیزی . اول امری . مقابل پایان : میان دو عالم گیا منزلیست که بوی و مزه و رنگ را مبتداست . ناصرخسرو.کتاب مبتدا خوان تو که رمز آدم و گندم ح...
-
جستوجو در متن
-
مکتشف
واژگان مترادف و متضاد
کاشف، یابنده ≠ مبتدع
-
مبتکر
واژگان مترادف و متضاد
آفرینشگر، باابتکار، خلاق، مبتدع، مبدع، مخترع، نوآور
-
مخترع
واژگان مترادف و متضاد
پدیدآورنده، سازنده، مبتدع، مبتکر، مبدع، نوآور ≠ مکتشف