کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مباهات کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مباهات کردن
مترادف و متضاد
افتخار کردن، بالیدن، نازیدن، فخر کردن، مباهاتداشتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مباهات کردن
واژگان مترادف و متضاد
افتخار کردن، بالیدن، نازیدن، فخر کردن، مباهاتداشتن
-
واژههای مشابه
-
سبب مباهات
دیکشنری فارسی به عربی
فکر
-
جستوجو در متن
-
تفاخر کردن
واژگان مترادف و متضاد
به خودبالیدن، مباهات کردن، نازیدن، لافیدن، فخر کردن، بالیدن، افتخار کردن
-
نائیدن
لغتنامه دهخدا
نائیدن . [ دَ ] (مص ) فخر کردن و مباهات نمودن . (برهان ). مباهات کردن . (انجمن آرا) (از آنندراج ). (غیاث ). لاف زدن . مباهات کردن . (از ناظم الاطباء). سرافرازی کردن . به خود بالیدن . نازیدن . به خود نازیدن . تفاخر.
-
تفاخر
واژگان مترادف و متضاد
۱. افتخار، غرور، فخر، لاف، مباهات، ناز، نازش، ۲. نازیدن، فخر کردن، بالیدن، مباهات کردن
-
فخرفروختن
واژگان مترادف و متضاد
افتخار کردن، بالیدن، تفاخر، مباهات کردن، مباهیبودن، مفتخربودن، نازیدن
-
بالیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تفاخر، فخر، مباهات، نازش ۲. رشد، نشو، نمو ۳. رشد کردن، قد کشیدن، نمو کردن، نشوونما کردن ۴. نازیدن ۵. فخر کردن، مباهات کردن، تفاخر کردن ۶. افزایش یافتن، زیاد شدن
-
افتخار
واژگان مترادف و متضاد
سرافرازی، سربلندی، فخر، فخر کردن، مباهات، نازش، نازیدن
-
والیدن
لغتنامه دهخدا
والیدن . [ دَ ] (مص ) بالیدن . نمو کردن . رشد کردن . || فخر کردن . مباهات کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نای
لغتنامه دهخدا
نای . (اِمص ) فخر. مباهات . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). و نائیدن مصدر آن است ، یعنی مباهات کردن . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
تبجح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabajjoh ۱. فخر و مباهات کردن.۲. شاد و خرسند شدن.
-
تبحج
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ حُ ج ُ ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - فخر کردن ، مباهات . 2 - شادی کردن .
-
boast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به رخ کشیدن، لاف، مباهات، رجز خوانی، لاف زدن، بالیدن، خودستایی کردن، سخن اغراقامیز گفتن، رجز خواندن، قپی کردن