کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبالغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مبالغه
/mobāleqe/
معنی
۱. اغراق.
۲. (ادبی) در بدیع، افراط و زیادهروی در مدح کسی یا چیزی تا جایی که محال به نظر نیاید، و اگر محال به نظر آید آن را غلو گویند.
۳. [قدیمی] در امری کوشش کردن؛ در کاری کوشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اغراق، افراط، زیادهروی، غلو، گزافه
۲. جهد بسیار، کوششزیاد
فعل
بن گذشته: مبالغه کرد
بن حال: مبالغه کن
دیکشنری
exaggeration, overestimation, overstatement, wind
-
جستوجوی دقیق
-
مبالغه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغراق، افراط، زیادهروی، غلو، گزافه ۲. جهد بسیار، کوششزیاد
-
مبالغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مبالَغَة] mobāleqe ۱. اغراق.۲. (ادبی) در بدیع، افراط و زیادهروی در مدح کسی یا چیزی تا جایی که محال به نظر نیاید، و اگر محال به نظر آید آن را غلو گویند.۳. [قدیمی] در امری کوشش کردن؛ در کاری کوشیدن.
-
مبالغه
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ غَ یا غ ) (مص ل .) 1 - بسیار کوشیدن . 2 - زیاده روی کردن .
-
مبالغه
لغتنامه دهخدا
مبالغه . [ م ُ ل َ غ َ ] (ع اِمص ) (از «مبالغة» عربی ) سخت کوشیدن در کاری . (غیاث ). مأخوذ ازتازی ، کوشش و سعی و جهد و سعی بلیغ. (ناظم الاطباء). به پایان رسیدن جهد در کاری . اجتهاد در امری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || غلو. گزافه . گزافه کاری . ...
-
مبالغه
دیکشنری فارسی به عربی
مبالغة , هراء
-
مبالغه
واژهنامه آزاد
خرگل
-
واژههای مشابه
-
مبالغة
لغتنامه دهخدا
مبالغة. [ م ُ ل َ غ َ ] (ع مص ) کوتاهی نکردن در کوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوتاهی نکردن در کار و کوشش کردن و جهد و سعی نمودن . (ناظم الاطباء). کوشیدن در کاری و کوتاهی نکردن در آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مبالغت و ماده ٔ بعد شود.
-
مبالغة
دیکشنری عربی به فارسی
اغراق , گزافه گويي , مبالغه , غلو , گزاف گويي , صنعت اغراق
-
مبالغه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. زیادهروی کردن، تندروی کردن، افراط کردن، اغراق کردن ۲. کوشش بسیار کردن، جهد بسیار کردن ≠ تفریط کردن
-
مبالغه آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] mobāleqe'āmiz آمیختهبه مبالغه.
-
مبالغه کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِبتَهَرَ
-
مبالغه امیز
دیکشنری فارسی به عربی
اعلي الدرجات
-
مبالغه کردن در
دیکشنری فارسی به عربی
بالغ (فعل ماض)
-
موضعگیری مبالغه (اغراق) آمیز
دیکشنری فارسی به عربی
الإتّجاهُ المغالي