کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبارکشاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) آخرین فرزند از خاندان عباسی که پسر کوچکتر مستعصم خلیفه ٔ عباسی بود او را[ مبارکشاه را ] هلاکو به زوجه ٔ خویش بخشید و زوجه ٔ هلاکو اورا به خواجه نصیرالدین سپرد و خانی مغولی به او دادند و به این ترتیب دولت پانصد و بیست و پن...
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن الاعز السجزی . شاعری معاصر عوفی است . وی در لباب الالباب او را ستوده و این قطعه را که در حق سیدالوزرا گفته آورده است :نصیرالدین که فراش سعادت خیام احتشامش بر فلک زدامل را بعد تحصیلات سیری بعون همت او شد یکی صد.و نیز ا...
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن حسین مرورودی . عوفی اورا به فضل و کرم و بخشش ستود. او راست :دست صبا برگشاد روی عروس بهاربر سر او چشم ابر کرد ز ژاله نثاربرق برآورد تیغ رعد فرو کوفت کوس سرو علم برفراخت لشکر گل شد سوار.و رجوع به لباب الالباب چ سعید نفی...
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) ثانی . معزالدین از خاندان سلاطین سادات دهلی که در 824 هَ. ق . حکومت می کرده است . (طبقات سلاطین اسلام ص 269).
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) دومین از سلاطین شرقی جونپور که از 802 تا 803 حکومت می کرده است . (طبقات السلاطین ص 278).
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) غزنوی مشهور به فخر قواس . (فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 214). از نویسندگان و شاعران بزرگ که در زمان علاءالدین محمد، ملقب به سکندر ثانی (695 - 716)میزیسته است . (از تاریخ ادبیات دکتر صفا ج 3 ص 24).
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) فخرالدین از سلاطین بنگاله ٔ شرقی که از 739 تا 750 هَ . ق . حکومت کرده است . (طبقات السلاطین ص 276).
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) فخرالدین از مداحین سلطان غیاث الدین غوری بود و مدخل منظوم از منشآت او است . (تاریخ گزیده ص 825). او راست :بر آفتاب زلف تو تا سایه گستر است این دل که هست ذره ز عشقت برآذر است در زلف سایه وار تو بر آفتاب روی دلها چو ذره های...
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) قطب الدین از سلاطین خلجی دهلی که در 716 حکومت می کرده است . (طبقات سلاطین اسلام ص 268).
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) هفتمین از خاندان اولوس جغتای (ماوراءالنهر) که در سال 644 حکومت میکرده است . و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 215 شود.
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [ م ُرَ ] (اِخ ) مداح ایبک بوده است . این شعر از اوست :چون بحمل شد زحوت ، خسرو سیارگان لشکر نوروز شد، منتشر اندرجهان تا گل سوری نمود دربر سوری لباس ساری سیری نیافت هیچ ز بانگ و فغان نطق سرایان بباغ پهلوی گل عندلیب همچو مبارک شه است پیش جها...
-
مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
مبارکشاه . [م ُ رَ ] (اِخ ) محمدبن منصوربن سعیدبن ابوالفرج ، ملقب به مبارکشاه مشهور به فخر مدبر. از نویسندگان معروف اوایل قرن هفتم هَ . ق . است . نیای او ابوالفرج خازن بنابر آنچه مبارکشاه خود گفته در خدمت سلطان ابراهیم بن مسعود غزنوی (451 - 492 هَ . ...
-
واژههای مشابه
-
ابن مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
ابن مبارکشاه . [ اِ ن ُ م ُ رَ ] (اِخ ) شهاب الدین احمدبن محمد مصری حنفی . وفات 863 هَ .ق . او راست : کتاب تذکره .
-
قاضی مبارکشاه
لغتنامه دهخدا
قاضی مبارکشاه . [ م ُ رَ ] (اِخ ) از قاضیان دوره ٔ سلطان ابوسعید مغول . در داستان عشقی که به سال 725 هَ . ق . سلطان ابوسعید مغول نسبت به بغداد خاتون دختر امیر چوپان پیدا کرده بود قاضی مبارکشاه را به سوی امیر شیخ حسن ایلکافی شوهر آن دختر فرستادند که ب...