کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبارزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبارزی
لغتنامه دهخدا
مبارزی . [ م ُ رِ ] (حامص ) عمل «مبارز». جنگجویی : دیگری گفت سبکتکین به مبارزی و مروت و سخاوت ...از همه مقدم تر است . (سیاست نامه ، از فرهنگ فارسی ایضاً). و سپاهسالاری بود که به مبارزی او را با هزار مرد برابر نهاده بودند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 102...
-
جستوجو در متن
-
گوپال
لغتنامه دهخدا
گوپال . (اِخ ) نام مبارزی بوده از خویشان پادشاه روس . (برهان ). با بای فارسی ، نام مبارزی بوده از خویشان پادشاه روس . (آنندراج ).
-
زراسب
لغتنامه دهخدا
زراسب . [ زَ اَ ] (اِخ ) نام مبارزی از ایران بود. (برهان ). نام مبارزی ایرانی که به رزم افراسیاب به خیل کیخسرو بود. (شرفنامه ٔ منیری ).
-
بادل
لغتنامه دهخدا
بادل . [ دِ ] (اِخ ) نام مبارزی هندی . (ناظم الاطباء).
-
هل من مبارز
فرهنگ فارسی عمید
[عربی] (شبهجمله، اسم) [قدیمی] halmenmobārez آیا مبارزی هست؟ Δ هنگام خودستایی کردن و مبارز طلبیدن استعمال میشود.
-
گرداوژند
لغتنامه دهخدا
گرداوژند. [ گ ُ اَ ژَ ] (اِخ ) نام مرد مبارزی بوده است . (برهان ) (آنندراج ).
-
فرطوس
فرهنگ نامها
(تلفظ: fartus) (در اعلام) نام مبارزی از لشکر افراسیاب که ضابط چغان بوده و نام پهلوانی تورانی است .
-
جودره
لغتنامه دهخدا
جودره . [ ج َ دَ رَ ](اِخ ) نام مبارزی بوده است از لشکر روس . (برهان ).
-
مخالب
لغتنامه دهخدا
مخالب . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ مِخلَب : مبارزی است ردا کرده سیمگون زرهی مبارزی است سلاحش مخالب و چنگال . فرخی .چون دید و دانست که بغاث الطیور را با مخالب صقور تپانچه زدن محال است . (جهانگشای جوینی ). رجوع به مخلب شود.
-
بیورد
لغتنامه دهخدا
بیورد. [ ] (اِخ ) نام مبارزی است که افراسیاب بمدد پیران ویسه فرستاد. (برهان ). و او را باورد نیز می گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام مبارزی است . (شرفنامه ٔ منیری ) : چو کاموس و منشور خاقان چین چو بیورد و چون شنگل پیش بین .فردوسی .
-
کوپال
لغتنامه دهخدا
کوپال . (اِخ ) نام مبارزی است از خویشان پادشاه روس . (جهانگیری ) (برهان ). و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است . (برهان ).
-
فیروز
فرهنگ نامها
(تلفظ: firuz) (معرب ـ فارسی) پیروز ؛ (در اعلام) نام سه تن از پادشاهان ساسانی ؛ نام مبارزی ایرانی .
-
کاموس
فرهنگ نامها
(تلفظ: kāmus) (در اعلام) نام مبارزی کشانی که پادشاه سنجاب بود وی از بهادران توران و از امرای زیردست افراسیاب بود .
-
پیل دندان
لغتنامه دهخدا
پیل دندان . [ دَ ] (اِخ ) لقبی است مبارزی راکه گوش نام داشته است . رجوع به گوش پیل دندان شود.