کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبادله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مبادله کردن
مترادف و متضاد
۱. ردوبدل کردن
۲. تعویض کردن، عوض کردن، تبدیل کردن
دیکشنری
bandy, barter, change, commute, exchange, interchange, reciprocate, trade
-
جستوجوی دقیق
-
مبادله کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ردوبدل کردن ۲. تعویض کردن، عوض کردن، تبدیل کردن
-
مبادله کردن
لغتنامه دهخدا
مبادله کردن . [ م ُ دَ / دِ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی به کسی دادن و به جای آن چیز دیگر گرفتن و معاوضه کردن . (ناظم الاطباء). || (اصطلاح بانکی ) تبدیل کردن پول رایج کشوری را با پول رایج دیگر. و رجوع به مبادله و مبادلة شود.
-
مبادله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تبادل
-
واژههای مشابه
-
مبادلۀ الکترونیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] ← تراکنش الکترونیکی
-
terms of trade
رابطۀ مبادله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] نسبت شاخص قیمت صادرات به شاخص قیمت واردات یک کشور
-
مبادله کالا
دیکشنری فارسی به عربی
تجارة
-
قابل مبادله
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للتبادل
-
terms of trade effect
اثر رابطۀ مبادله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] اثر یک تعرفه بر رابطۀ مبادله
-
exchange diffusion
پخش مبادلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] فرایندی که در آن پخش مولکولها از خلال غشا در دو جهت مخالف به تعادل میرسد
-
adverse terms of trade
رابطۀ مبادلۀ نامساعد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] نوعی رابطۀ مبادله که باتوجهبه یک مبنای مشخص یا در مقایسه با تجربهای در گذشته، نامناسب پنداشته شود
-
transaction-cost economics
اقتصاد هزینۀ مبادله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] نگرشی در علم اقتصاد که برپایۀ آن سازماندهی مبادلات اقتصادی رفتاری اقتصادی محسوب میشود و بنابراین، هزینۀ مبادله مبنای ارزیابی مطلوبیت مبادله قرار میگیرد
-
مبادله و معاوضه
فرهنگ گنجواژه
تبادل.
-
جستوجو در متن
-
swap
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبادله، عوض کردن، مبادله کردن، بیرون کردن، جانشین کردن