کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبادرت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مبادرت کردن
مترادف و متضاد
۱. پیشی گرفتن، شتاب کردن، سبقت گرفتن
۲. اقدام کردن، دست یازیدن، مبادرت ورزیدن
دیکشنری
attack, embark
-
جستوجوی دقیق
-
مبادرت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشی گرفتن، شتاب کردن، سبقت گرفتن ۲. اقدام کردن، دست یازیدن، مبادرت ورزیدن
-
مبادرت کردن
لغتنامه دهخدا
مبادرت کردن . [ م ُ دَ / دِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیشی گرفتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). اقدام کردن . به کاری دست زدن . و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
واژههای مشابه
-
مبادرت ورزید
دیکشنری فارسی به عربی
اِبتَدَرَ
-
جستوجو در متن
-
attempted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلاش، جستجو کردن، کوشش کردن، قصد کردن، مبادرت کردن به، تقلا کردن
-
attempting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلاش، جستجو کردن، کوشش کردن، قصد کردن، مبادرت کردن به، تقلا کردن
-
aggressed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متجاوز، حمله کردن، مبادرت کردن
-
aggresses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تهاجم، حمله کردن، مبادرت کردن
-
aggress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهاجم، حمله کردن، مبادرت کردن
-
attempts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلاش ها، قصد، کوشش، جستجو کردن، کوشش کردن، قصد کردن، مبادرت کردن به، تقلا کردن
-
تسرع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasarro' شتافتن؛ مبادرت کردن؛ شتاب کردن در امری.
-
dared
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جرات کرد، جرات کردن، یارا بودن، مبادرت بکار دلیرانه کردن، بمبارزه طلبیدن
-
محاولة
دیکشنری عربی به فارسی
کوشش کردن , قصد کردن , مبادرت کردن به , تقلا کردن , جستجو کردن , کوشش , قصد , سعي کردن , کوشيدن , ازمودن , محاکمه کردن , جدا کردن , سنجيدن , ازمايش , امتحان , ازمون
-
venturing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جسارت، معامله قماری، اقدام یا مبادرت کردن به