کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبادرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مبادرة
لغتنامه دهخدا
مبادرة. [ م ُ دَ رَ ] (ع مص ) پیشی گرفتن کسی را و بشتافتن سوی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیشی گرفتن و شتابی کردن و دلیری نمودن . (آنندراج ). بشتافتن . (از اقرب الموارد). با کسی پیشی کردن . (دهار). با کسی پیشی گرفتن . (زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
اقدام
واژگان مترادف و متضاد
رفتار، عمل، مبادرت
-
aggressed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متجاوز، حمله کردن، مبادرت کردن
-
aggresses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تهاجم، حمله کردن، مبادرت کردن
-
تسرع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasarro' شتافتن؛ مبادرت کردن؛ شتاب کردن در امری.
-
aggress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهاجم، حمله کردن، مبادرت کردن
-
ventures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرمایه گذاری، مبادرت، ریسک، جسارت، مخاطره، جرات، سرگذشت، اقدام بکار مخاطره امیز، معامله قماری، اقدام یا مبادرت کردن به
-
ارتکاب
واژگان مترادف و متضاد
اجرا، انجام، عمل، مبادرت، ورزیدن
-
venturing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جسارت، معامله قماری، اقدام یا مبادرت کردن به
-
ventured
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جرأت کرد، معامله قماری، اقدام یا مبادرت کردن به
-
attempted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلاش، جستجو کردن، کوشش کردن، قصد کردن، مبادرت کردن به، تقلا کردن
-
attempting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلاش، جستجو کردن، کوشش کردن، قصد کردن، مبادرت کردن به، تقلا کردن
-
attempts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلاش ها، قصد، کوشش، جستجو کردن، کوشش کردن، قصد کردن، مبادرت کردن به، تقلا کردن
-
تسارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasāro' ۱. شتافتن.۲. مبادرت کردن و پیشی گرفتن در کاری.