کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مایهگردانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تعزیه گردانی
لغتنامه دهخدا
تعزیه گردانی . [ ت َ ی َ / ی ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل تعزیه گردان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تعزیه گردان و تعزیه شود.
-
نویسه گردانی
دیکشنری فارسی به عربی
ترجمة صوتية
-
مایه به مایه
لغتنامه دهخدا
مایه به مایه . [ ی َ / ی ِ ب ِ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) رأس المال . فروختن چیزی به بهای خرید و بدون سود. مایه کاری . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). و رجوع به مایه کاری شود.
-
مایه به مایه
لهجه و گویش تهرانی
تجارت بدون سود
-
مایه پیله،مایه تیله
لهجه و گویش تهرانی
پول وپله
-
گندم مایه
لغتنامه دهخدا
گندم مایه . [ گ َ دُ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) کبیده بر وزن کلیچه یعنی آردی را گویند که گندم آن را بریان کرده باشند. (قراح فرهنگ صراح ).
-
مایهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← تُنال
-
cathexis
مایهگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ روانکاوی، صرف انرژی روانی بر روی موضوعهای مختلف، مانند آرزو، خیال، افراد، هدف، فکر، گروه اجتماعی و خویشتن
-
yoghurt starter
مایۀ ماست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی کشت میکربی که به شیر اضافه میکنند تا در طی فرایند تخمیر خاصیت اسیدی لازم برای تولید ماست فراهم شود
-
key signature
مایهنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] مجموعۀ نشانههایی که به ترتیب معینی پس از کلید قرار میگیرند و مایه را تعیین میکنند
-
motif 3
نقشمایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] 1. ایده و رویداد و شخصیت خاص تکرارشونده در ادبیات نمایشی 2. عنصر مضمونی یا بصری تکراشونده در فیلمهای یک کارگردان
-
مایه گذاشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. وقتصرف کردن، وقت گذاشتن ۲. هزینه کردن ۳. نیرو گذاشتن، انرژی صرف کردن
-
مایه گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نشئتگرفتن، سرچشمه گرفتن، ناشی شدن ۲. منبعثشدن، باعث شدن
-
mortido
مرگمایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در روانکاوی، کارمایۀ روانی مرگ و تخریب و خودتخریبی که در پرخاشگری نمود مییابد
-
ministrable
وزارتمایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] ویژگی نمایندۀ مجلسی که قابلیتهای شخصی و سیاسی لازم برای وزیر شدن را دارد