کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مایده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مایده
معنی
(یِ دَ یا دِ) [ ع . مائدة ] (اِ.) 1 - خوردنی . 2 - خوان ، سفره . ج . مائدات . موائد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مایده
فرهنگ فارسی معین
(یِ دَ یا دِ) [ ع . مائدة ] (اِ.) 1 - خوردنی . 2 - خوان ، سفره . ج . مائدات . موائد.
-
مایده
لغتنامه دهخدا
مایده . [ ی ِ دَ / دِ ] (از ع ، اِ) مائده . خوان . سفره : چون از انشاد این قصیده فراغ حاصل آمد مایده نهادند مزین به اصناف مطعوم ... (تاریخ بیهق ص 161).کشیده مایده یک میل در میل مگس را گاو دادی پشه را پیل . نظامی .و رجوع به مائده شود.
-
واژههای مشابه
-
مایدة
لغتنامه دهخدا
مایدة. [ ] (اِ) در مفردات ابن البیطار چ مصرص 35 در فوائد «اشق » گوید: «وینفع من وجع الظهر و المایدة» ولکلرک مترجم فرانسوی ابن البیطار این عبارت را «برای درد پشت و کمر مفید است » معنی کرده است و کلمه ٔ مایده را بدین معنی در جائی نیافتم و شاید غلطی در ...
-
جستوجو در متن
-
شوا
لغتنامه دهخدا
شوا. [ ش ِ ] (از ع ، اِ) بمعنی بریان باشد مطلقاً اعم از گوسفند و مرغ و ماهی و غیره . (برهان ). بریان . (دهار). گوشت بریان : مایده ٔ عقل است بی نان و شوانور عقل است ای پسر جان را غذا. مولوی .و رجوع به شواء شود.
-
چابک سر
لغتنامه دهخدا
چابک سر. [ ب ُ س َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اوشیان بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، در سی ودو هزارگزی جنوب خاوری رودسر، سر راه شوسه ٔ رودسر به شهسوار کنار دریا جلگه ، معتدل ، مرطوب . آب آن از نهر مایده ، محصول آنجا برنج و مرکبات و چای ، شغل اهالی زراعت ، ر...
-
وادی قدس
لغتنامه دهخدا
وادی قدس . [ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) کنایه از آسمان است که عیسی به آن عروج کرد : چون مسیح از ایمان یهود مأیوس گشت سیاحت اختیار فرمود چندگاه در اطراف جهان سیر کرده در اثناء اسفار نزول مایده واقعشد و در کرت ثانی که به موجب حکم ربانی به بیت المقدس مراجعت فرمو...
-
لوزینه
لغتنامه دهخدا
لوزینه . [ ل َ / لُو ن َ / ن ِ ] (اِ) لوزینج . جوزقند یا جوزآگند امروزی و یا چیزی شبیه بدان بوده است . جوزینق . (دهار). قطائف . (منتهی الارب ). شکر بادام . قسمی شیرینی . حلوا که با کوفته ٔ مغز بادام و عسل یا شکر کنند. هر چیز را گویند از خورشها که در ...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِخ ) نام برج پنجم از دوازده برج فلکی . (ناظم الاطباء) (از برهان ). برج اسد را نیز گویند. (آنندراج ). شیر فلک . یکی از بروج دوازده گانه ٔ فلکی که عرب آنرا اسد و لیث نیز گوید. (یادداشت مؤلف ) : دگر طالع تو ز فرخنده شیرخداوند خورشید سعد دلیر. فر...
-
پالوده
لغتنامه دهخدا
پالوده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) مصفّی . مروّق . پاک کرده از غش ّ. (اوبهی ). صاف و پاک شده . رائق . صافی . صافی کرده . پاک کرده . (صحاح الفرس ).- شراب پالوده ؛ شراب مروّق :بگوش خردور، دبیر کهن همی کرد پالوده سیم سخن . اسدی .زر آلوده کم عیار بودزر پالوده ...
-
مگس
لغتنامه دهخدا
مگس . [ م َ گ َ ] (اِ)جانوری است کوچک و بالدار و پرنده که به تازی ذباب گویند. (ناظم الاطباء). ذباب . (زمخشری ) (ترجمان القرآن ). در اوستایی ، مخشی (پشه ، مگس ). پهلوی ، مگس ، مکس ، مخش (فقط در تفسیر کلمات اوستایی ) بلوچی ، مکش ، مگیسک ، مهیسک (مگس ، ...