کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماکیان فلک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماکیان فلک
لغتنامه دهخدا
ماکیان فلک . [ ف َ ل َ ] (اِخ ) دجاجة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به دجاجة (اِخ ) شود.
-
واژههای مشابه
-
Gaelliformes
ماکیانسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] پرندگانی غالباً اهلی با سر کوچک و بالهای کوتاه و بدن درشت
-
پرنده نر(از جنس ماکیان)
دیکشنری فارسی به عربی
ديک
-
جستوجو در متن
-
آسمان
لغتنامه دهخدا
آسمان . [ س ْ / س ِ ] (اِ) چرخ . سماء. سما. فلک . اثیر. ام النجوم . سپهر. گنبد. گردون . گرزمان . خضراء. خضرا. میناء. عجوز. جرباء. رقیع. ضاحیه . جربةالنجوم . و آن بعقیده ٔ قدماء هفت باشد. مقابل زمین : اخترانند آسمانْشان جایگاه هفت تابنده دوان در دو و ...
-
دجاجة
لغتنامه دهخدا
دجاجة. [ دُ ج َ ] (اِخ ) (الَ ...) در جنوب صورت شلیاق . و ستاره ٔروشن آن ذنب الدجاجة است نام صورتی از صور فلکیه از ناحیه ٔ شمالی و آن را برصورت ماکیانی توهم کرده اند و آن هفده کوکبست و خارج صورت دو کوکب و از جمله ٔ کواکب این صورت ذنب الدجاجةاست و آن ...
-
ثوابت
لغتنامه دهخدا
ثوابت . [ ث َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثابتة . تمام ستارگان جز هفت ستاره ٔ سیاره . ستارگان آرمیده . ستارگان یابانی . ستارگان بیابانی . نجوم ثابته ، خلاف سیارات و از آن رو آنان را ثوابت گویند که حرکت آنان در نظر ما یا نامشهود و یا نسبت بسیارات نهایت بطی ٔ...
-
خاکیان
لغتنامه دهخدا
خاکیان . (اِ) ج ِ خاکی (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع). || آدمیان . (شرفنامه ٔ منیری ) : خاکیانی که زاده ٔ زمیندددگانی بصورت آدمیند. نظامی .شاهد نو، فتنه ٔ افلاکیان نوخط فرد، آینه ٔ خاکیان . نظامی . || مردمان بی عزت و بیحرمت وخوار و ذلیل را گویند. ...
-
بوقلمون
لغتنامه دهخدا
بوقلمون . [ ق َ ل َ ] (اِ) دیبای رومی را گویند و آن جامه ای است که هر لحظه برنگی نماید. (برهان )(آنندراج ). نوعی از دیبای که هر لحظه برنگ دیگر نماید. (غیاث ) (اوبهی ). معرب و محرف از «خامائیلئون » یونانی . دیبای رومی که رنگ آن متغیر نماید. (از فرهنگ ...
-
خایه
لغتنامه دهخدا
خایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) خصیه ٔ انسان . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (دهار). گند. جند. تخم . بیضه . دنبلان ، طملان : بلیف خرما پیچیده بینمت همه تن فشرده خایه به انبر بریده کیربگاز. منجیک .عجب آید مرا ز تو که همی چون کشی آن ک...
-
طاوس
لغتنامه دهخدا
طاوس . [ وو ] (معرب ، اِ) طاووس . پرنده ای است معروف و آن را ابوالحسن ، وابوالوشی و صرّاخ ، و فلیسا، نیز نامند. پرنده ای است از پرندگان بلاد عجم ، تصغیر آن طویس است بعد از حذف زیادات . ج ، اطواس ، و طواویس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کمال الدین دمیر...
-
زندان
لغتنامه دهخدا
زندان . [ زِ ] (اِ) بندیخانه . (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). محبس . بندیخانه . قیدخانه . حبس . سجن . (ناظم الاطباء). جایی که متهمان و محکومان را در آن نگاهدارند. بندیخانه . محبس . قیدخانه . (فرهنگ فارسی معین ). این کلمه در فرهنگستان ایران بجای محبس ...
-
ظهیر
لغتنامه دهخدا
ظهیر. [ ظَ ] (اِخ ) ظهیرالدین طاهربن محمد الفاریابی ، مکنی به ابوالفضل ، ملک الکلام و صدرالحکماء. دولتشاه سمرقندی در تذکره گوید: شاعری است به غایت اهل و فاضل ودر شاعری مرتبه ٔ عالی دارد چنانکه بعضی از اکابر و افاضل متفقند که سخن او نازکتر و باطراوت ت...
-
مرغ
لغتنامه دهخدا
مرغ . [ م ُ ] (اِ) مطلق پرندگان ، و عربان آن را طیر خوانند. (از برهان ). هر طائر که بال و پر و منقار دارد. (غیاث ). مطلق طایر را گویند سوای کرمهای پردار و قدری جثه هم داشته باشد و همچنین مور پردار را مرغ نگویند و پر شرط نیست و لهذا خفاش را که پرواز ا...