کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماکل
/ma'kal/
معنی
خوردنی؛ خوراکی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خوراک، غذا، طعام، خوردنی ≠ اشربه، نوشیدنی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماکل
واژگان مترادف و متضاد
خوراک، غذا، طعام، خوردنی ≠ اشربه، نوشیدنی
-
ماکل
واژگان مترادف و متضاد
خوراکها، غذاها، اطعمه، طعامها ≠ اشربه
-
ماکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مآکل] [قدیمی] ma'kal خوردنی؛ خوراکی.
-
واژههای مشابه
-
مآکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مٲکل] [قدیمی] ma'ākel = مٲکل
-
مأکل
فرهنگ فارسی معین
(مَ کَ) [ ع . ] (اِ.) خوراکی و خوردنی . ج . مآکل .
-
مآکل
لغتنامه دهخدا
مآکل . [ م َ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأکَل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ مأکل که مصدر میمی است به معنی خوردن و اطلاق این بر مأکول بطریق مجاز است از قبیل اطلاق مصدر بر مفعول چنانکه خلق به معنی مخلوق . (غیاث ). چیزهای خوردنی و خوردنیها. (ناظم الاطب...
-
مأکل
لغتنامه دهخدا
مأکل . [ م َءْ ک َ ] (ع اِ) طعام و خوردنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، مآکل . (ناظم الاطباء). || کسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مکسب . (ذیل اقرب الموارد). || خوردنگاه . خوردن جای . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مأکل
لغتنامه دهخدا
مأکل . [ م َءْ ک َ ] (ع مص ) خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اکل . رجوع به اکل شود. || معدوم ساختن و منه الحدیث : الحسد یأکل الایمان کما تأکل النار الحطب . (منتهی الارب ). فانی و نابود کردن . (از اقرب ...
-
واژههای همآوا
-
مآکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مٲکل] [قدیمی] ma'ākel = مٲکل
-
مأکل
فرهنگ فارسی معین
(مَ کَ) [ ع . ] (اِ.) خوراکی و خوردنی . ج . مآکل .
-
مآکل
لغتنامه دهخدا
مآکل . [ م َ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأکَل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ مأکل که مصدر میمی است به معنی خوردن و اطلاق این بر مأکول بطریق مجاز است از قبیل اطلاق مصدر بر مفعول چنانکه خلق به معنی مخلوق . (غیاث ). چیزهای خوردنی و خوردنیها. (ناظم الاطب...
-
معکل
لغتنامه دهخدا
معکل . [ م َ ک َ ] (ع اِ)جایی که در آن کسی را نگاه می دارند. (ناظم الاطباء).جایی که کسی را در آن حبس کنند یا بر زمین زنند. (از اقرب الموارد). محبس . توقیفگاه . (از محیط المحیط). || گرفتگی و ضبط و حبس . (ناظم الاطباء).
-
معکل
لغتنامه دهخدا
معکل . [ م ِ ک َ ] (ع اِ) سوزن و آلت دوختن که شبانان با خود دارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء). سوزن چوپان که از درخت گیرد. ج ، معاکل . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || عصای شبان که بدان برگ می افشاند. (ناظم الاطباء).