کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ماژ
/māž/
معنی
۱. عیش؛ عشرت؛ خوشی: ◻︎ در این محنتسرای شادی و غم / که گاهی ماژ باشد گاه ماتم (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۷).
۲. آسودگی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
recreation
-
جستوجوی دقیق
-
ماژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] māž ۱. عیش؛ عشرت؛ خوشی: ◻︎ در این محنتسرای شادی و غم / که گاهی ماژ باشد گاه ماتم (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۷).۲. آسودگی.
-
ماژ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) عیش ، عشرت ، خوشی .
-
ماژ
لغتنامه دهخدا
ماژ. (اِ) عیش و عشرت وفراغت باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). خوشی . لذت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : تن رنج نادیده را ماژ نیست که با کاهلی ماژ انباز نیست . اسدی (یادداشت ایضاً).در این محنت سرای شادی و غم که گاهی ماژ باشد گاه ماتم . اسد...
-
واژههای مشابه
-
ماژ و موژ
لغتنامه دهخدا
ماژ و موژ. [ ژُ] (اِ صوت ) این لغت از توابع است به معنی فریادی باشد که موش در وقتی که گربه را بیند یا ماری قصد گرفتن او کرده باشد کند. (برهان ) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء). تضرع . زاری . لابه . ابتهال . ضراعت . (یادداشت به خط ...
-
جستوجو در متن
-
ماژپرست
لغتنامه دهخدا
ماژپرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) عیاش و عیش پرست . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماژ شود.
-
موژ
لغتنامه دهخدا
موژ. (اِ) آبگیر باشد و آن را ژیر نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). تالاب و آبگیر و آب انبار و استخر. (از برهان ) (ناظم الاطباء). موژه : چو زلف خوبان در جویهاش مرزنگوش چو خط خوبان بر موژهاش سیسنبر. فرخی . || غم و اندوه و مصیبت . (از برهان ) (یادداشت لغت ...
-
مغ
لغتنامه دهخدا
مغ. [ م ُ / م َ ] (ص ، اِ) گبر آتش پرست باشد از ملت ابراهیم . (لغت فرس چ اقبال ص 224). آتش پرست را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ). آتش پرست و مغان جمع آن . (فرهنگ رشیدی ). طایفه ای از پارسیان را که پیرو زردشت اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). مجوسی . (...
-
کی
لغتنامه دهخدا
کی . [ ک َ / ک ِ ] (ق ) کدام و چه وقت . (برهان ). کدام وقت . (فرهنگ رشیدی ). کلمه ای است که برای استفهام زمان می آید. (غیاث ). استفهام فی الزمان یعنی برای طلب تعیین زمان . (آنندراج ). کلمه ٔ غیرموصول به معنی چه وقت و چه زمان و چه جا و کجا که مانند مع...